۱۳۸۸ تیر ۳۰, سه‌شنبه

عجا یب الحکا یا ت و حقیقت الروایا ت( 14 )



رحمان کریمی


بخش دوم مصاحبه اختصاصی صدا و سیمای
« عجایب التصاویر و غرایب التفاسیر »
با:
تِرزیدنت تنها نظام مقدس جهان فانی و باقی و در راه


تِرزیدنت ــ اول دوربین ها را پشت به ما کنید ، چراغ ها هم بیاندازید توی صورت این خبرنگار بیچاره ! ما خودمان از نور ربانی از نوع فقاهتی آن در درخششیم ، حتا پشت تریبون سازمان ملل ... خب ! حالا می توانم با تو اتمام حجت کنم . راست بگو دُمت به استکبار جهانی یا منافقین و ملحدین و ضد انقلاب که بند نیست ؟ اگر بند باشد برایت گران تمام خواهد شد .

خبرنگار ــ یا سیدی تِرزیدنت ! مطمئن باشید .

تِرزیدنت ــ حالا برای رفع هرگونه شک و شبهه ، یک قسم حضرت عباس بخور تا بگویم دوربین ها را چاق کنند .

خبرنگار ــ حضرت تِرزیدنت ! من از اهل تسنن هستم .

تِرزیدنت ــ که اینطور ... گفتم ته دلم با تو قرص نیست و بوی عنبرفشان و گل محمدی خودمان را نمی دهی ، تا نگو این کاره یی ... حالا دوربین ها را راه بیاندازید تا ببینم از کفگیر این آقا پسر چه از ته دیگش بالا می آید . البته اگر کمی شعورداشته باشد بی خودی با جان خودش بازی نخواهد کرد . شما را به خدا خوب نگاه کنید ! از ترس رنگ به چهره ندارد . این از هیبت ابرقدرتی ولایتی – فقاهتی ماست . حق دارد بترسد ، گـُنده گنده های استکباری درکار ما ، مَچَل مانده اند . تکلیف این آقا پسر همین دور و برهای خودمان که از پیش روشن است .

خبرنگار ــ امیدوارم تِرزیدنت مرا ببخشد ... پنجاه و پنج سالی از سن من می گذرد .

ترزیدنت ــ چه فرق می کند ... پیش فهم و شعور و تدبیر و سواد ما که اداره سیاست داخلی و خارجی با الهام از منویات رهبر معظم ، فوت آبمان هست ؛ امثال تو پسرکی بیش نیستید . رجالتان هم پسربچه های ترسویی بیشتر نیستند . نهایت ما از موضع ضعیف نوازی و گردن کلفتی که داریم می خواهیم قیمومت صغار دور وبری هایمان را تا اقصای جهان که صلای صلوات و الله اکبر بگوش می رسد ، بعهده بگیریم تا مبادا به مسلمین گزندی وارد شود . از استکبار نباید غافل شد . ما به ذمّه خود گرفته ایم که اگر جرأت کنند چپ به شما نگاه کنند ، با تکنولوژی اتمی درراه صلح و امنیت ؛ پدرشان را دربیاوریم . کافی ست که شما صغار ، بچه های خوب و سربراهی باشید و جلو صدور انقلاب جهانگیر ما سد نکنید . سیاست ما پاک و شفاف و سخت مرد مردانه است همراه با تدبیر و مآل اندیشی . نفت و معادن و ذخایر و بازار و سود و سرمایه را که همه چرک کف دست واز جیفه دنیوی ست می دهیم به استکبار جهانی و در عوض ، همت و غیرت و انصاف و جـُربزه عمل را از آنها می گیریم . از تو که ظاهراً سرت توی سیاست است می پرسم : نفت و گاز غیر معنوی ارزش دارد یا غیرت و شجاعت و اراده تصمیم و عمل ؟ مصدق که در مسلمانی اش جای شک بود و در خانه اش نمی دانست قبله از کدام طرف است ، چسبیده بود به نفت و ول کن هم نبود . هرچه فداییان اسلام به رهبری سازمانی و سیاسی شهید نواب صفوی و مرجعیت حضرت مرحوم و مغفور آیت الله کاشانی می گفتند : مصدق ! بجای پیله کردن به نفت بیا برای خودت ثواب دنیا و آخرت بخر و در خَمرخانه ها را ببند . دستور به رعایت حجاب اسلامی بده و برگزاری نماز جماعت حتا در اداره جات ، گوش آن مرتد وطن برباد ده بدهکار فرایض دینی نبود و جیفه دنیا چشم اورا گرفته بود . وقتی ما مسلمین نتوانیم در مملکت خود امر به معروف و نهی از منکر کنیم ، وقتی نتوانیم قال منافقین و کفار را بکنیم ، وقتی نتوانیم پاکی مال و اخلا ق ایجاد کنیم ؛ چطور می توانیم با کفار حربی یعنی استکبار جهانی درگیر شویم و آنها را یا به راه راست هدایت کنیم و یا به جهنم بفرستیم . حالا بگو نفت و معادن جز یک وسیله برای انجام این رسالت جهانی ، دیگر چه قدر و قیمتی می تواند داشته باشد ؟ امروز به عظمت و هیبت پرشکوه اسلام نگاه کن که وقتی یک بمب درعراق یا اسرائیل یا آرژانتین یا عربستان و هرجای دیگر دنیا می ترکد انگار که شکوفه ایمان و رستگاری دهان باز کرده و آلودگان را برای تعزیر و تطهیر به دوزخ و مؤمنان را به بهشت خدا رهنمون می شود . باور کن وقتی خبر انفجار یک بمب از کانال وزارت اطلاعات و امنیت ایمانیه خودمان می شنوم ، بی اختیار می گویم : تبارک الله احسن الخالقین ! برتو مبارک باد ای رهبر معظم ! ...

خبرنگار ــ یا سیدی ترزیدنت ! من برای مصاحبه خدمت رسیدم ولی تاکنون توفیق حاصل نشده است ، زیرا چنان غرق بیانات مبسوط حکیمانه تان شده ام که باور کنید سئوال یادم رفته است . بنابراین اجازه می خواهم تا بخش دوم را در همینجا بپایان ببریم تا فرصتی داشته باشم برای بیاد آوردن سئوالاتم .

تِرزیدنت ــ برای تعیین وقت بخش سوم این مصاحبه با رییس دفتر من تماس بگیر !

خبرنگار ــ اسم مبارک ایشان چه باشد ؟

ترزیدنت ــ خبرنگار بی خبر از اخبار ! داماد پرزیدنت .
ـــــــــــــــــــــــــــ
ادامه دارد


۱۳۸۸ تیر ۲۵, پنجشنبه

عجا یب الحکا یا ت و حقیقت الروایا ت ( 13 )


رحمان کریمی

ــ 79 ــ


مصاحبه اختصاصی صدا و سیمای

« عجایب التصاویر و غرایب التفاسیر »


با :


ترزیدنت تنها نظام مقدس جهان فانی و باقی و درراه



ترزیدنت – تا سئوالات شروع نشده ، برادران بیایند روی پودری که سیمای ما زده اند ، یک نازکه سرخاب هم به دوتا قـُپ ما که فکل کراواتی ها به آن می گویند « گونه » بمالید و بفهمی نفهمی ماتیکی هم روی لب هایمان . مژه ها که ماشاءالله سرمه خدایی دارد . به نور چراغ ها ( منظورش پرژکتورها ست ) نمی شود اعتماد کرد مگر آنکه پشت تریبون سازمان ملل که آنهم نور ربانی بود . قصدم وجیه المنظر کردن خود نیست که از جمله دارایی های من است . می خواهم دل اضداد نظام مقدس و استکبار جهانی را بسوزانم . آنها بخیل اند آقا . دستت را با عسل تا آرنج بکنی توی دهانشان باز بخل می کنند . تمام منابع مملکت را که بگذاری روی میزشان باز به علت وارفتگی و بی نمکی خودشان ، بهت حسادت می کنند . من طی مکاشفات درونی و سربه جیب گریبان نهادن های متمادی واقف بدین امر شده ام که سبب دشمنی آنها با ما شرقی ها ریشه در تیپ شناسی و فیزیولوژی جسمانی دارد و لاغیر. چه می شود کرد ؟ بطور خدا دادگی تیپ ما بخصوص حوزه خاورمیانه خیلی بالاست . فکرش را بکنید ! دریای طلای سیاه زیر پای ماست ، معادن گرانبها زیرپای ماست ، آب های گرم ، بغل دست ماست . خودمان هم که از حیث تیپ تکیم . می خواهید حسادت نکنند ؟ حواسم پرت استکبار جهانی شد . ببینم ، تو چرا پریزیدنت را ترزیدنت گفتی ؟ نکند پشتت به استکبار جهانی و منافقین است . توطئه یی که در کار نیست ؟

خبرنگار ــ خدا نکند ... من مادرزاد حرف اول عنوان شما را نمی توانم تلفظ کنم ، اشکال زبانی دارم .

ترزیدنت ــ خب ! چرا یکی که تـُک زبان نباشد ، پیش ما ارسال نداشتند ؟

خبرنگار ــ چون من تنها ژرنالیست فارسی دان هستم .

ترزیدنت ــ چه فارسی دانی ! حد اقل بگو « زَرزیدنت » که مثل یک پارچه طلای ناب چنان درخششی داریم که هم موجب حقد و حسد رقباست و هم منافقین و ضد انقلاب و بتبع استکبار جهانی .

خبرنگار ــ یا سیدی ِزردیدنت ! ...

ترزیدنت ــ می گویی یا سیدی ، البته من از طرف والده سید هستم و بنابراین « میرزا » حساب می شوم .

خبرنگار ــ یا سیدی یعنی ای آغا و نظر بدان مضمون که می گویید نیست . درهرحال یا سیدی میرزا آغا ِزردیدنت ...

ترزیدنت ــ ببینم ! اصلاً تو چرا رییس جمهور نمی گویی و اینقدر ما را به تِر و ِزر گرفته یی ؟

خبرنگار ــ آغای رییس جمهور ! اگر اجازه بدهید بعد از آنهمه بیانات عالمانه تان ، شروع کنم به سئوال .

ترزیدنت ــ بگو تا بگوییم !

خبرنگار ــ السلام علیکم یا سیدی آغا میرزا ترزیدنت .

ترزیدنت ــ السلام علیکم و رحمت الله و برکاتُ

خبرنگار ــ دراین ایام بخصوص که حال شما ، انشاءالله که بد نیست .

ترزیدنت ــ چرا بد باشد ؟ دیدید و جهانیان به عینه دیدند که چه جور امت همیشه در صحنه به جانبداری ازاین کلب الباب رهبر معظم ، ریختند به خیابان ها و ابراز احساسات افراطی کردند . هم رقبای انتخاباتی من ، بورشدند هم منافقین و سایر رده های ضد انقلاب و هم به الحمدالله استکبار جهانی .

خبرنگار ــ اما یا سیدی ِزرزیدنت ! عکسی در دست بعضی تظاهر کنندگان بود که شباهت چندانی با شما نداشت .

ترزیدنت ــ درست است . اما اگر از مجاری اینترنت و قدرت تصرفی تکنولوژیکی آن به مسئله نگاه کنید ، متوجه خواهید شد که استکبار جهانی چه آسان می تواند فیلم از مملکت ما بگیرد و درقیافه من دخل و تصرف کند که حتا بر خبرنگار خبره یی چون تو ایجاد شُبهه کند . وقتی می گوییم استکبار جهانی با ما صاف و یکرنگ نمی شود ، مصداق عینی اش همین منحرف کردن افکار عمومی جهان با دخل و تصرف درصدا و تصویر است . امت همیشه در صحنه در شهرها و خیابان ها و کوی وبرزن ها برای رهبر معظم و این کلب درگاهش ، کشته می دهند ، زخمی می شوند ، به زندان می افتند و آنوقت رسانه های استکبار جهانی همصدا با دشمنان نظام مقدس ؛ نعل وارونه می زنند . من دراین گفت وگو ، می خواهم یک حقیقت برملا نشده را برای اولین بار برملا کنم . مطابق مدارک و اسناد معتبر و غیرقابل شک و تردید ، نود و نه درصد از ملت ایران برای من به پای صندوق های رأی آمدند . یک درصد هم که نیامدند یا در بیمارستان ها در حال احتضار بودند یا درازکش سنگ مرده شوی خانه و یا در تابوت عازم قبرستان . اما بزرگواری ، عطوفت و مهربانی ، حس ضعیف نوازی و پرهیز از ایجاد عقده فردی و اجتماعی ، دستورفرمودند که آراء بنام من و حساب نظام مقدس ، بیش از شصت و چهار درصد اعلام نشود . حالا رقبا چون مواجه با پیروزی ما و استقبال بی سابقه امت درصحنه که حتا شب ها هم پشت بام ها به تأیید مان الله اکبر می گویند ؛ دست بالا بلند شده اند که از عقب نیفتند ...

خبرنگار ــ ماشاءالله ، شما آنقدر موجز و خلاصه مطلب را می گویید که وقت ما کفاف آن نمی دهد . با اجازه خودتان آن را حداقل به دو یا سه بخش تقسیم می کنیم .

ترزیدنت ــ به صد بخش هم که تقسیم کنید من حرف دارم و آماده ام .

خبرنگار ــ شنوندگان و بینندگان عزیز صدا و سیمای « عجایب التصاویر و غرایب التفاسیر » بخش دوم این مصاحبه اختصاصی را در اسرع وقت به سمع و بَصَر شما خواهیم رساند . امیدوارم مثل من خسته نشده باشید !

ـــــــــــــــــــــــــــ

ادامه دارد



۱۳۸۸ تیر ۱۶, سه‌شنبه

معرفی کتاب : شکنجه و شکنجه گر


رحمان کریمی


تحقیقی در باب « نظام شکنجه » در رژِیم آخوندی
نویسنده : حمید اسدیان ( کاظم مصطفوی )
طرح روی جلد : کار استاد رضا اولیا
انتشارات : بنیاد رضایی ها
چاپ اول : بهار 88

« شـکنجه و شـکنجه گر » اثـری ارزشـمند و تـاریخ مـکان


درعصر استیلای جبار سرکوبگر بی رحم ، خاصه استبداد دینی – فقاهتی ؛ روشنفکران اهل قلم و هنر به حکم ضرورت تاریخی وظیفه یی سخت مبرم و دردستور کار درک و اندیشه و تولید و عمل دارند . ادای این وظیفه حد اقل پاسخی ست به مردم تحت ستم و سرکوب ونیز شاهدی ست زنده برای تاریخ و نسل های آینده . درشرایط دیکتاتوری ، ارزشیابی و سنجش صداقت صاحب قلم و هنر براساس میزان ایفای این نقش متعهدانه دارد . نوع تولید ادبی – هنری متناسب با نیاز جامعه استبداد زده که فریاد ها همواره درگلو خفه می شود ، معیار واقعی آزادیخواهی صاحب اثررا بدست می دهد . هرگز نمی توان خلط مبحث کرد و ادعا را به جای عمل جا زد .


حمید اسدیان ، مشخصاً از جمله متعهدان اهل قلم وقدمی ست که طی سالیان متمادی استیلای استبداد صغیر وکبیر هرگز سنگر تعهد آرمانی و ایمانی خود را که نشأت می گیرد از روح و اندیشه آزادیخواهانه او، ترک نکرده است . او آن چنان به آزادی و رهایی مردم ایران عشق ورزیده و می ورزد که هنوز فرصت پیدا نکرده است تا حجم و ظرفیت زیاد استعداد ادبی خود را که می شود دریک جامعه دموکرات آن را متبلورکرد ، پیاده کند و سهم لااقلی را هم برای دیگر علایق و سلیقه های خود درآثارش درنظر بگیرد . حمید باید دریک مورد ویژه خرسند از مجاهد خلق بودن خود باشد که در پایگاه استوار مقاومت ایران گرفتار خلق و جعل لاطائلات به اصطلاح « ناب ! » که صد من آن به چـِندِرغازی نمی ارزد ؛ نشد . حمید تا کنون حد اقل بیست کتاب بچاپ رسانده است که من مطمئنم چاپ نشده ها کم نیستند . کتاب اخیر این نویسنده توانا و چابک دست یعنی « شکنجه و شکنجه گر » درنوع خود از ویژگی های قابل ملاحظه و تحسین برخوردار است که اگر بخواهیم بدان ها بپردازیم موجب اطناب کلام خواهد شد . نویسنده فقط به شرح موارد شکنجه و شکنجه گران در زندان های رژیم ملایان بسنده نکرده بل آن را به طور تاریخی و بنیادی ، ریشه یابی کرده است . تا کسی این کتاب ضروری و به موقع را نخوانده باشد نمی تواند به ارزش آن پی ببرد و بفهمد که حمید روی این کتاب چقدر با خلوص نیت ، زحمت کشیده است . در کتاب ، فقط نام شکنجه گران صاحب مقام رژیم ذکر نشده بلکه کل سوابق سیاسی آنها مورد تحقیق و تحریر قرار گرفته است . کتاب ، مستند به ما می گوید که دررژیم ملایان برای رسیدن به مقامات بالا باید سابقه بازجو و شکنجه گر و تیرخلاص زن داشته باشی وگرنه جا خواهی ماند واین درتاریخ جوامع استبداد زده ، حقاً که یک مورد استثنایی از سبعیت یک نظام مسلح ایدئولوژیکی می باشد و نمی توان نمونه آن را پیداکرد . حمید به عنوان یک مجاهد خلق و ازاین موضع برحق درمقدمه جالب کتابش می گوید : « ... اما وظیفه ما دراین نفی ( شکنجه و شکنجه گری ) خلاصه نمی شود . ما درصدد ساختن فردایی هستیم بی دارو بی شکنجه و این مقدورنیست مگر اینکه به ژرفا برویم و ریشه های تاریخی مقوله را بخشکانیم . در این صورت باید « نظام شکنجه » به عنوان یک مقوله فرهنگی ایدئولوژیک بررسی شود و ریشه های شکنجه گرپروری نظام آخوند ها را در متن تاریخ و دیروزهای خود بیابیم . این نوع مبارزه برای نفی شکنجه بسا دشوارتر است از افشا گری سیاسی درباره آن » . و ادامه می دهد : « با این دیدگاه ، فلسفه راه اندازی « دادگاه ها » ویا « کمیته های حقیقت یاب آینده » روشن تر می شود . ما درصدد انتقام جویی ، حتا از شقی ترین شکنجه گران خود ، نیستیم . ما می خواهیم با محاکمه کردن آنها یک « ایدئولوژی » را محاکمه کنیم . اما ضمناً می دانیم نباید با تئوری مأمور و معذور تلقی کردن شکنجه گران ، آنها را از مسئولیت جنایت هایشان تبرئه کنیم . نهایت این تلقی به تئوری تقصیر نظام و بعد « دراین قبیل نظام ها همه مقصرند » می رسیم . درحالی که هانا آرنت به درستی گفته است : وقتی همه گناهکار باشند در واقع هیچکس گناهکار نیست . جنبه دیگر این محاکمه بزرگ تاریخی ، با همه پیچیدگی هایش این است که ما ، یعنی همه ما ، می خواهیم به آن حد از آگاهی و فرهنگ برسیم که راه های بازگشت شکنجه گران نه تنها در عین که در ذهن و ضمیر و فرهنگمان بسته شوند » . این افق روشن و امیدوارکننده را یک مجاهد خلق صدیق که هم شش سال زندان کشیده ، هم شکنجه شده ، هم سال ها در قرارگاه های ارتش آزادیبخش ملی ایران بوده ، به تصویر کشانده است . او یک مجاهد خلق ساده نیست . او به حکم روشنفکر بودن ، شاعر ونویسنده پراحساس بودن ، نمی تواند همین جوری بپراند . من مطمئنم که اگر او سازمان سیاسی خود را خوب نمی شناخت ، اگر به شخصیت واقعی مسعود قهرمان و مریم قهرمان و یاران بلافصل آنان ایمان و اعتقادی برپایه شناخت نداشت ؛ چنین زیبا و شفاف و مطمئن سخن نمی گفت . اینجاست که آدم پی به طینت پلید و حقیر مزدورانی می برد که در خوشرقصی برای وزارت اطلاعات ملایان شریر آدمکش چه ترهات و خزعبلاتی سرهم می کنند و نعل را وارونه می زنند .

حمید اسدیان در کتاب « شکنجه و شکنجه گر » در مصرف و کاربرد کلمات هرگز ضرورت محتوایی را از دست نداده و نخواسته است اظهار تشخص و لحیه نویسندگی کند . چنین است که کتاب از نثری بس شیوا ، سهل و راحت و عاری از تصنعات تحمیلی به ظاهر مدرن ، برخوردار است . کلمات موجودات زنده اند و چه جورهم . و نیز دارای هویت فردی و اجتماعی . اجتماع این موجود زنده ، « جمله » است . بنابراین اگر کلمه یی با هویت کاذب در جامعه بنشیند و اظهار وجود کند ، از چشم صاحب نظران بدور نخواهد ماند . حمید به خوبی مقام کلمات را درمی یابد و به جای درست می نشاند . متأسفانه بعضی از اهل قلم یا گرفتار شلختگی و تنبلی هستند یا توان درک همه جانبه کلمات را ندارند . حمید در کتاب مورد نظر وقتی به آحاد شکنجه و شکنجه گران صاحب مقام می رسد با کاربرد کلماتی درخور آن حرامزادگان ، فضایی از طنز و بعضاً تمسخر زهرآگین ایجاد می کند . از حیث نگارش ، بعضی از قسمت های این کتاب گرانقدر ، به شعر پهلو می زند . من به یک نمونه در دسترس که روی آن حرف دارم ، اکتفا می کنم : « راهی که آخوند ها برگزیده و طی کرده اند عصیانی ست علیه پیشرفت و تعالی . لجام گسیختگی درنده یی ست ویرانگر . جانوری که پس از قرن ها زندگی در غار عزلت خود ، در صبحی دوراز انتظار ، دیوار مقابل خود را فروریخته می یابد و خود را حاکم بر سرنوشت ملیون ها انسان می بیند . نشستن در همان غار ، مترادف دفن تاریخی این هیولاست و هیولا با غریزه خود هم بو می کشد که بقایش در حمله و هجوم به انسان ها ودریدن و تکه و پاره کردن آنهاست ». البته صرف نظر از شکوه شاعرانه این متن ادبی ، از حیث مضمون و محتوا باید متذکر نویسنده عزیزمان حمید بشوم که پدیده زشت و شوم و خونریز خمینی دجال و ارتجاع مزمن و سخت ضد انسانی او نه خلق الساعه بود و نه بی ریشه و سابقه در تاریخ . خمینیسم ، هیولایی نبود که قرن ها به عزلت در غار تمرگیده باشد و بناگهان در صبحی بیرون بزند . خمینی ملعون و تبار جنایتکارش حداقل از عصر صفویه با علمداری « مجلسی ها » حضور منحوس و نکبت بار خودشان را در صحن تاریخ ما اعلام داشته اند . آنها در همه جای حیات اجتماعی ما ذی مدخل و مزاحم و منحرف کننده بوده اند . در مقطع 57 بنا به فرصتی که فراهم شد یک کاسه و همکاسه شدند . آنان از هیچ غاری بیرون نزده بودند واین تمثیل با واقعیت وجودی چند قرنی آنها تناسبی ندارد . نسل برنسل مفتخوری کردند . کیسه دوختند و دین و ائمه را وسیله عوام فریبی و تیغ زنی قرار دادند . آنها دراکثر مواقع متحد ملوکانه ها و خان ها و سرمایه داران بودند و از قبل آنان لفت و لیس می کردند و حق امام به حساب شخصی خود می ریختند . سخن دراین باره بسیار است و حمید بهتر از من می داند . من معتقدم که اگر در سال 57 ، از ابتدا مسعود قهرمان آزاد ودر جامعه حضور داشت هرگز اجازه نمی داد که مردم به دنبال خمینی راه بیفتند . مسعود زمانی از زندان آزاد شد که کار از کار گذشته بود و آن ملعون ضد بشر سوار برموج بود .

درهر حال کتاب « شکنجه و شکنجه گر» یکی از منابع ومآخذ بسیار معتبر نه تنها برای امروز که بیشتر برای آیندگان خواهد بود . این کتابی نیست که بعد از چند دهه از حافظه تاریخی برود . اثری ست درخشان که درتاریخ ایران خواهد ماند و چنین است که درعنوان این نوشتار ، صفت « تاریخ مکان » بدان داده ام . مطالعه این کتاب ارزنده برای هر ایرانی آزادیخواه ضروری ست . بهایی که پرداخت می شود به هدر نمی رود .
من به عنوان یک ایرانی اهل قلم در تبعید ، دست حمید را به گرمی و تحسین می فشارم .