۱۳۸۴ آذر ۵, شنبه

قطعات یک موزاییک

رحمان کریمی

شـاید که فــردا دیــر باشــد

در روند تاریخی ملت ها ، زمانی فرامی رسد که سرنوشت آماده ورق خوردن است . ملت درنقطه عطف تعیین کننده یی قرار می گیرد که غفلت یا کم توجهی بدان چه بسا موجب فاجعه یی عظیم و جبران ناپذیر گردد . عوامل ذی مدخل به اشکال پنهان و آشکار گرم کارمی شوند اما آنکه سرنوشت مستقیماً و سنگین و مهیب بدو مربوط می گردد یعنی مردم اگر جدی نگیرند یا بی تفاوت بمانند ، فردای فاجعه در برابر تاریخ و نسل های آینده برای همیشه بدهکار و شرمنده خواهند بود . ظهور هیتلر و نازیسم درآلمان همراه با توفان مداومی از تبلیغات فریبنده و به ظاهر اشباع کننده تمایلات ناسیونالیستی مردم آلمان بود . موج عظیم تبلیغات و سنخنرانی های حق به جانب مبلغان فاشیسم هیتلری ، بسیاری از حتا تحصیلکردگان و نخبگان جامعه را یا همراه و همقدم با نظام کرد و یا در حالتی پاسیف و بی عمل ، مرعوب و مغلوب نمود . هفتصد هزار نفر فراری از میهن شدند . جنجال تبلیغاتی هیتلری میهن پرستان در تبعید را بعنوان خائن معرفی و به خورد مردم می داد . زمان ، زمانی بود که دانش آموختگان خود فروش می بایست آقایی و سروری مشتی اوباش دیوانه را گردن می نهادند . نظام فاشیستی هیتلری برپایه ایدئولوژی نژادی ، مطامع و مقاصد توسعه طلبانه خود را زیر پوش ادعاهای ارضی و یا اغفال جهانی برنامه ریزی و به پیش می برد . حضور شوروی در صحنه جهانی آن چنان فکر سیاستمداران غرب را به خود مشغول داشته بود که خطر فاشیسم هیتلری را جدی نمی گرفتند . وقتی شتر تجاوز و اشغال در حیاط خلوت خودشان پیدا شد ، کمربندها را سفت و آماده دفع خطر شدند . فاشیسم از هرنوع آن – خواه نژادی یا مذهبی – ماری ست که در آستین سرمایه داری رشد پیدا می کند . این مار سرانجام دست پرورش دهنده خود را نیز خواهد زد . و چنین بود که وقتی دم و دستگاه فاشیستی برچیده شد این آلمان بود که به ویرانه یی مبدل شده بود و این مردم آلمان بودند که بر تلی از ویرانه ها می بایست با انفعال و عذاب وجدان پاسخگوی تمامی فجایعی باشند که مشتی جنایتکار مالیخولیایی مرتکب شده بودند . داستان مردم و میهن ما البته از جهاتی رقت انگیزتر و پرزیان تر بوده و هست . ملایان حاکم و اوباشان مسلح آنان تا کنون هیچ قدم مثبت و قابل ملاحظه یی برای رشد و تعالی کشور ما نه تنها برنداشته اند بلکه آنچه هم بوده تا توانسته اند آن را از حیض انتفاع ساقط کرده و ایران را در تمامی زمینه های تولیدی و صنعتی ، علمی و فرهنگی به عقب برده و نیازمند خارج کرده اند . و شگفتا این بی شرمان پر مدعا و عوامفریب خواب تسخیر سرزمین هایی را می بینند که از هر حیث به تکنولوژی آنها احتیاج مبرم دارند . رژیم فاشیستی - مذهبی حاکم برایران رؤیای استیلا و بقای خود را با برقراری یک امپراتوری بنیادگرایانه در بدست آوردن بمب اتم می بیند . فاشیست ها و دیکتاتورها از درک واقعیت و درس گرفتن از تجربه های تاریخی عاجز و ناتوان هستند . آنها همیشه پنداشته و می پندارند که اشتباهات همگنان خود را تکرار نخواهند کرد . غافل از آنکه محور وجودی خودشان اولین و آخرین اشتباهی ست که در متن و موضعی از تاریخ بشریت پیش می آید . اشتباهی بس گران و فاجعه آمیز . سرطانی که عمل آن بسیار گران و دردناک تمام خواهد شد . این ملت است که باید درد و رنج و خسران را تا چند نسل تحمل و برای همیشه شرمنده جهان بماند . اینجاست که مسئولیت امروز مردم ما فراتر از تمامی مسئولیت هایی ست که تا کنون بعهده داشته است . رژیم توسعه طلب ملایان و اوباشان میهن ما را به مرحله یی از سرنوشت رسانده اند که به یک لحظه آن نیز نمی توان غافل بود . ایران ، سرزمین آفتاب تابان است . انرژی خورشیدی می تواند جایگزین انرژی اتمی گردد اگر مملکت بدست دیوانه ها اداره نمی شد . تأمین انرِژی اتمی برای مصارف صلح آمیز یک دروغ بزرگ گوبلزی ست . آنهمه تأسیسات و تونل ها در نقاط مختلف کشور به وضوح این ادعای دروغ را فاش می کند . افشاگری های چندین ساله شورای ملی مقاومت ایران آنچنان مستند و بی شبهه بوده است که حامیان رژیم را ناگزیر به قبول آن کرد . این حامیان و طرف معامله های بین المللی وقتی صدای زنگ خطر را جدی گرفته اند که توسعه طلبان برایران نشسته تا دستیابی به بمب اتم فاصله یی چندان ندارند . مقاومت بیدار و همیشه حاضر در صحنه سیاسی ایران و جهان ، وظیفه میهنی خود را بیش از حد توان به انجام رسانده و می رساند و لحظه یی هم غافل نخواهد ماند . اما امروز مردم ایران نقشی تعیین کننده بعهده دارند . سرکوب و اختناق بی سابقه نباید موجب سکوت و بی عملی گردد . رژیم دیکتاتوری حاکم با به خیابان و میادین کشاندن ایادی و مزدوران خود می خواهد به جهانیان نشان دهد که ملت با اوست ! . ملت نیز به هر شکل ممکن باید نشان دهند که خواهان بمب اتم نیستند . باید نشان دهند که اگر ملتی زیر یوغ مخوف ترین استبداد عصر هستند اما بیداردل و آگاه هم هستند . باید به هرطریق ممکن صدای خود را به گوش جهان برسانند که با بلند پروازی های مشتی تبهکار دیوانه همراه نیستند . عصر ، عصر اینترنت است . بعنوان مثال از این وسیله می توان نظریات حق طلبانه خود را به مراکز مختلف بین الملل انتقال داد . شعار نویسی یکی دیگر از راه های مقابله با اهداف و تبلیغات رژیم می باشد . ملایان نشان داده اند که در سرکوب و قلع و قمع حد و مرزی نمی شناسند . بهترین راه ، برقراری تظاهرات موضعی و پراکنده است . یعنی در صد نقطه شهر به اعتراض برخاستن و با آمدن نیروی پلیس ، به سرعت پراکنده شدن . میتنگ موضعی سبب می شود که نیروی سرکوبگر رژیم در صد نقطه پخش وگیچ و پراکنده بماند . روی این موضوع می توان مبسوط تر بحث کرد . دستیازی ملایان به بمب اتم را نباید آسان گرفت . آنها می خواهند با دردست داشتن بمب اتم نه تنها حاکمیت خود را بیمه کنند بلکه دراین اندیشه خام و جنون آمیز هستند که کشورهای منطقه را زیر استیلای خود درآورند . طبیعی ست که جهان خاموش نخواهد ماند . ناگزیرند از هر طریق ممکن دفع خطر کنند . رژیم همچون همپالگی های تاریخی اش خواهد رفت ، اما برایران و ایرانی چه خواهد گذشت ؟ . اگر امروز که هنوز امکانی هست به فردا نیاندیشیم ، شاید که فردا دیر باشد .

سخنـی با دوسـتان سـیمای آزادی ونشریه مجاهد

بی هیچ تعصب و جانبداری ، سیمای آزادی مدت های زیادی ست که با برنامه های متنوع و مردم پسند خود ، مورد توجه روزافزون ملت ایران در داخل و خارج کشور قرار گرفته است . سیمای آزادی و نیز نشریه مجاهد به وظیفه و رسالت تاریخی خود به خوبی واقفند و هرگز از آن غافل نمانده اند . اما آنچه امروز دارد با دیوانگی های لگام گسیخته ملایان و مباشران اوباش و ماجراجوی آنان بر میهن ما می گذرد ، این وظیفه را بس حساس تر و مهمتر کرده است . تبلیغات رژیم می کوشد از موضعی ناسیونالیستی و ننه غریبم لااقل بخشی از مردم زود باور و ساده اندیش را بفریبد که ما حق داریم برای تأمین مثلاً نیروی برق کشور ، پروژه اتمی خود را دنبال کنیم . سیمای آزادی دقیقاً باید این نقطه فریب و دروغ را با زبانی همه فهم ، ملموس و مردمی و نیز مدلل و اقنایی ؛ هدف قرار دهد . به برنامه های مربوطه خود دراین زمینه شور و هیجان طبیعی که حاصل غیرتمندی یک جنبش دلسوز و پیشتاز است ، بدهد . امروز میهن بلا دیده و ستم کشیده ما می رود تا بدست اشرار حاکم بر لب پرتگاه قرار گیرد . مقاومت ایران ربع قرن است که با فدای تمام درخدمت ایران و ایرانی و سرنوشت بشری خاصه ملل منطقه خاورمیانه بوده و هست . اگر روزی یک مجاهد خلق این فرصت را پیدا کند که سفره دلش را به روی ملت خودش باز کند ، آنگاه ست که مردم خواهند فهمید که چه ستم ها بر پاک ترین فرزندانشان رفته است و آنان در راه سعادت ملتشان چه رنج ها کشیده و چه خون دل ها خورده اند و از پای درنیامده اند . این راست است که سرانجام حقیقت به روزی آشکار خواهد شد . اما امروز مسئله بود و نبود یک ملک و ملت است و سیمای آزادی و نشریه مجاهد سخنگویان این ملک و ملت . بکوشیم که هرچه بیشتر و روشن تر با خنثی کردن تبلیغات مزورانه و فاشیستی ملایان به آگاه شدن اقشار جامعه در تلاطم ایران ، مدد برسانیم و این امر می بایست کاملاً طبیعی و غیر کلیشه یی باشد . با بررسی دقیق و واضح احتمالات ، فردا را در نظر همگان تجسم ببخشیم . شمایان همیشه پیشتاز بوده اید و به کوری چشم دشمنان و معاندان ، پیشتازتر بمانید .

۱۳۸۴ آذر ۴, جمعه

بیانیه ته پیازچه(17)

رحمان کریمی

انقلاب بزرگ سرمایه داران جهان

درسرزمین نفت و بازار و استبداد

کودتایی نوین ،

با شرکت مردم و پرچمداری روشنفکران جهان اندیش .

دوران استخدام نخبگان اوباشان در سال هزارسیصد وسی ودو بسر رسیده است

اوباشان آماده هر جنایت ، بسیار

امامی باید تا به معجزه یی ، همگنان را برخیزاند .

تا خیزش خلق برای حلق آویز خیابان های در اشغال

فاصله یی میان دیدن و ندیدن هست .

میان محاورهٌ پیش پرده های سیاست

این قدیمی ترین مرد مغبون سیاسی

سرگردان بازیگران بسیار است .

ما ، هم چنان

پشت صحنه را نمی بینیم .

سرمشق تازه سرمایه برای جهان بی سرمایه

آن نظم نوینی ست که ما آن را در ناباوری های هنوز خویش

به شوخی می گیریم .

برای فیلان چه فرق می کند

که فنجان ها به راست ایستاده اند یا به چپ

چای در خود دارند یا قهوه ؟

لوله های نفت شریان ها را سرشار می کند و بازار به وسعت بلع وهضم

دل گرسنگی تراست داران را گیرم با هزار نا سزا ، سیر می کند .

فیلان ،

با خرطوم بلند ، سفرهٌ رنگین را می گسترند

و گشنگان را به تمنایی ، به اعتراض وخواهش وامی دارند .

این داستان « دایی جان ناپلئون » نیست

حکایت پر حیرت جهانی ست

که با خون و ثروت و دروغ ، چونان همیشه

با ما سر مزاح دارد .

می گویند :

حسرت و تکدر اوقات را با فیلبانان بدر کن

و نظم نوین را در نظام سرمایه

پیدا کن .

و من می گویم :

آن وصله نا جورم که بر این قواره نتوانم نشست .

به دعوت طلوعی دیگر ، از قدیم می آیم

در مسافت پیموده ، آنقدر ستمگران را بی قانونی کرده ام که امروز

در قانون شما نگنجم .

شهادت ، فقط ریختن خون برزمین نیست

واژگان بی سرپناه من

شهیدان همیشه اند .

ادامه دارد


۱۳۸۴ آبان ۲۰, جمعه

بیانیه ته پیازچه(16)

رحمان کریمی

.... آیا این مخلص از مقاومت سرفراز ایران زمین ، دلسرد شده یا دارد می شود ؟ حاشا و بهیچوجه . اگر روزی از مبارزه با اهریمن فاشیسم مذهبی حاکم بر میهنم نومید و دلسرد شوم ممکن است از نیرومند ترین سنگر و پایگاه مبارزاتی مردم ایران یعنی مقاومت ، فاصله گرفته و بعد از عمری مبارزه ، چند صبای باقی مانده را به تقاعد سیاسی سپری کنم . هنوز از نهیب و هشدار اجل چنین حکم و ابلاغی دریافت نکرده ام . به صد طریق و بهانه می توان سر اجل را شیره مالید و او را دست بسر کرد . من یکی که ، هروقت صدای آن حضرت را می شنوم به فرشته می گویم که از پشت در بگوید : « ته پیازچه » در خانه نیست . بعد از زیارت ولی فقیه ، تشریف بیاورید ولی برای آنکه موجب شرمندگی نشود بهتر است قبلاً تلفن بفرمایید !

به قول یکی از دوستان هنرمندم ، مجاهدین خلق اگر هفت عیب داشته باشند ، در مقایسه با دیگران ، هفتاد حسن دارند . اگر هفتاد عیب بشماریم ، هفتصد حسن هم پیدا می کنیم . بزرگترین حسن بی نظیر آنها ، قدرت مقاومت آنان است به زمانه یی که وادادگی ورّاجانه ، تن و جان هر آزادهٌ میهن پرست متعهدی را می آزارد و به خون می نشاند . این افتخار بزرگ بنام آقای مسعود رجوی و خانم مریم رجوی ، بنام سلحشوران شهر اشرف ، بنام یکایک مجاهدین خلق و نیز اعضای شورای ملی مقاومت ایران درتاریخ به ثبت خواهد رسید . هر کس بخواهد این ارزش تاریخی مقاومت ایران را نفی و لوث کند یا مغرض است یا بی اطلاع و دور افتاده از واقعیت . این ارزش یگانه و منحصربه فرد ، آن چنان برجسته و بزرگ است که نیازی به مسلح شدن چشم های آدمی به عینک ذره بینی نمی باشد . یک مورچه هم که از کنار این مقاومت سترگ و بالا بلند بگذرد ، می تواند آن را ببیند و بفهمد . سال هاست که من به خودم می گویم که شاید دیگران هم هستند و کارها می کنند و تو دچار کم سویی دید ، شده یی . بیشترین نمره عینک ذره بینی را بچشم زدم و جز مشتی حرف و دم زدن ، چیز به درد خوری ندیدم . البته برای آنکه از انصاف بدور نیفتاده باشم ، باید بگویم که دید ه ام اما چه چیز را ؟ سنگ و خار و خاشاک برسر راه رهروان مقاومت ایران ، ریختن . به یک تعبیر ، سیاسی کاران جملگی مبارزه می کنند . عده یی علیه رژیم فاشیستی ملایان و عده یی هم علیه همان مبارزان . آنکه می آید این زحمت را برخود هموار می کند تا امثال من علیه آیات عظام جانی و یاغی و فاسد اما همه ضد استکبار جهانی !! مبارزه نکنیم ، خب آن فلکزده هم در حال مبارزه است و « مبارز » نام دارد ! از شاعر وارسته کوهپایهٌ « یوش » نیما جان عزیزم مدد می گیرم که : « به کجای این شب تیره / بیاویزم قبای ژنده خود را ؟ » . این قبا و عبا و ردا یا پیراهن یقه آهاری یک روشنفکر اتو کشیده نیست . این روح حساس ، آرزومند اما آزرده و پیرشدهٌ شاعری ست که از همه چیز گذشت تا گذشت زمانه اش را دگرگون کند و نشد . سرانجام سرخورده پای منقل نشست و سرایید : « چرا بر خویشتن هموار باید کرد / رنج آبیاری باغی / کز آن / گل ، کاغذین روید » . در چنان زمانه هایی که امروزمان بدترین نوع آن است ، شیرزنان و شیرمردانی را می خواهد که در برابر مصایب و مشکلات نهراسند و واندهند . بایستند و برای تغییر، مبارزه کنند . هر انتقاد و ایرادی به مجاهدین خلق به جای خود محفوظ اما انصاف ، چنین مقاومت پایدار و خلل ناپذیری ، غرور آفرین و افتخار آمیز نیست ؟ به اعتقاد من ، انتقاد سازنده و غیر مغرضانه به منزله بهترین وسیله ُرفت و روب و پاکیزه کردن است . کسی که زیادی ها را زیر موکت و قالی و پشت مبل های زیبا پنهان کند ، هنوز پی به ارزش نظافت نبرده است . بعضی ها وسواس زیاده از حد تمیزی دارند و بعضی ها از یک خانه تکانی ساده و مختصر و مفید ، دل می زنند و بیمناک می شوند . شهامت و شجاعت بازبینی و بازسازی لااقل محدود و لازم ، خود بزرگترین شهامت انقلابی ست . ضرورت بازبینی و تغییر متناسب با وقت ، صرفاً به دلیل خبط و خطا نمی باشد . اقتضای زمان مهمترین و ضروری ترین عامل است که به حیث وسواس و نگرانی ، نباید آن را نادیده گرفت . انسان پدیده یی بس شگفت ، با استعداد و آماده برای درک و فهم مقتضیات روز است . انسان آن درختی نیست که چون بخواهیم دریک مرحله از رشد ، از خمیدگی یا کجروی آن جلوگیری کنیم ، بترسیم که مبادا درخت ، عقیم و بی ثمر و خزان زده بشود . ظرفیت انسانی را اگر از یک زاویه بسته و تنگ ننگریم ، حجم و فراخنای خداگونه یی دارد . بیهوده نبوده که شیخ اجل سعدی شیرازی جهاندیده ، فرموده : « رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند » . سعدی می گوید انسان می تواند به تمامی مجهولات و ناشناخته ها دسترسی پیدا کند بجز دیدن خدا که قابل رؤیت نیست . درهر حال نباید انسان را دست کم گرفت . انسان عنصری قدرتمند و مستعد فهم و درک هر موضوع و لزوم هر تغییر ، می باشد . اگر قصوری هست در جهت دهی و سمت و سوی بینی است و نه ناتوانی بشر . بطور مثال کودکانی را در نظر بگیرید که دریک روستا به مکتب می روند . یک استاد بزرگوار دانشگاه ، به تبعید ؛ معلم این کودکان روستایی می شود . آن استاد اگر آموزشی در حد و ظرفیت روستا ، پیاده کند و فکر کند که میان بچه شهری و بچه روستایی در فهم تفاوتی هست ، با آنکه استاد مسلم است ، راه خطا پیموده . استاد آن است که افق های بزرگتری را به کودکان نشان دهد . او باید مطمئن باشد که با انسان روبروست و نه یک روستایی . و باز سعدی ست که می فرماید : « روستا زادگان دانشمند به وزیری پادشاه رفتند » . هرچه به بُرد و مساحت دید انسان بیافزاییم ، توان ضرورت یا عدم ضرورت تغییر و تصحیح او بیشتر خواهد شد . یک مثال ساده دیگر هم می آورم : یک فرمانده بصیر ، مجرب ، مصمم و جانباز با در دست داشتن نقشه و برنامه و تاکتیک ، واحدش را برای حمله به دشمن بحرکت درمی آورد . فرمانده در حین نبرد و پیشروی با شرایطی روبرو می گردد که قبلاً قابل پیش بینی نبوده است . چه باید بکند ؟ برای اثبات خطا ناپذیری خود ، روی استراتژی و تاکتیک تعیین شده قبلی اصرار بورزد یا بر اساس موقعیت جدید ، اقدام به تغییرات و تجدید نظر لازم ، بکند ؟ . البته اگر هدف ، کسب پیروزی بر دشمن است ، باید تن به تغییر دهد . این فرمانده مفروض با قبول واقعیت موجود ، نه تنها از شأن و ارزش خود نمی کاهد که نشان می دهد در هر شرایطی ، اومی تواند همچنان یک فرمانده قابل و غالب باشد ......

ادامه دارد

۱۳۸۴ آبان ۱۷, سه‌شنبه

بیانیه ته پیازچه(15)

رحمان کریمی

.... عدم شناخت درست و کامل جهان و قانونمندی های ثابت و بیشتر متغییر آن و نیز جامعه یی که متعلق به آن هستیم ، یکی از عوامل عمده و تعیین کننده شکست ماست . ما نمی توانیم و دیگران نیز پیش از ما نتوانستند براساس ظرفیت های فکری ، عقیدتی و مطالعات و پذیرش های ایدئولوژیکی خود با صرف بیشترین انرژی و تلاش به هدف دست یابند . چرا که انسان ، عنصری پیوسته متغییر و تحت بسیار نیروها و تأثیرات آسیب پذیر است . اولین تنگنا و نارسایی و مشکل زای ایدئولوژیکی این است که دستگاه خود را کامل و پاسخ دهنده به تمامی معضلات و مسایل می پندارد . دیگر آنکه می خواهد با کمک یک اقلیت تربیت شده و تابع ، نه تنها بر جامعه خودی که حتا جهان فایق آید . پیام و ادعای ایدئولوژی همیشه پیامبرگونه ، مطمئن و نوید بخش می باشد . ایدئولوژی اعم از سیاسی یا دینی و یا مخلوطی از آندو به سرعت به نوعی مذهب نوین مبدل می شود . بنا به روایت مذهبی خودمان ، گویا صد وبیست و چهارهزار رسول و پیامبر بزرگ ، کوچک و خیلی کوچک برای ارشاد قوم و قبیله و امت خود وبالاخره بشریت آمده و رفته اند . امروز در پهنهٌ گیتی حتا یک دهکده را سراغ نداریم که حاصل آنهمه رسولان را پاسخ کافی داده باشد . به زبان ساده ، خداوند و خیل رسولان او درکار خود موفق نبوده اند . حال چگونه ممکن است انسان یا انسان هایی براین پندار باشند که نسخه شفابخش را آنها دردست دارند ؟ طبیعی ست که سنگ بزرگ علامت نزدن است و اگر زدنی هم در کار باشد سرانجام برفرق خود زنندگان فرود آمدن است . متفکران ، مبلغان و رهبران فکری و سیاسی مشرق زمین همچنان و هرکدام به گونه یی غرق پندارها و ایده آل ها ی خود می باشند . از پشت دیوارساختمانی که بالا آورده اند مردم را صدا می کنند و سرانجام جز اقلیتی به ندای پیامبرگونه آنها پاسخی نمی دهند . اشکال در همه جا می تواند وجود داشته باشد جز در معماری آن طراحان و مهندسان بی بدیل . اگر عیب و ایراد و ضعف و نارسایی هست از بیرون آن بنای مقدس می باشد و لاغیر . می گویند فلانی لقمه را دور سر می چرخاند تا به دهان برساند . حیوانات ، پرندگان و حشرات برای شکار و سد جوع ، بنا به فیزیولوژی وجودی خود و بطور غریزی عمل می کنند . یکی از کوتاه ترین راه ممکن و دیگری مانند عنکبوت از طریق پیچیده و تودرتو ترین شیوه ها . و چنین است روش تئوریسین ها در قبال جامعه و حیات انسانی . مثال می زنم : حزب یا سازمانی می خواهد با نظام جبار ، ستمگر و ارتجاعی حاکم بر میهن ، به منظور کسب پیروزی و ساختن جامعه یی نوین ؛ مبارزه و مقابله کند . پروسه مبارزاتی از دشواری ها و موانع و مقابله ها ، عبور می کند . اگر تفکر ، منش و روش خود مبارزان حاوی اشکالات پایه یی باشد ، پس اولین مانع پیروزی درخود مبارزان نهفته است که باید بازبینی و اصلاح گردد . تعصب و اصرار و ابرام و خود باوری ، می تواند امکان هرنوع تغییر ضروری و سازنده و لازم را قفل و متوقف کند . بستره پر فراز و نشیب و پرتلاطم مبارزه پیوسته در تغییراست اما مبارزان متعصب بی توجه به تحولات ، بر فاکت های اعتقادی خود پای فشرده و یحتمل حتا یک بازبینی کوچک را هم به منزله ِشرک و انحراف از اصول ، تلقی می کنند . به تصور من مبارزه با دیکتاتوری نیازی به فلسفه و مبانی ایدئولوژیکی ندارد . تعیین خط ، روش و شعارها بسیار کارسازتراز هر تئوری می تواند باشد . انسان ساده وصادق و روشن بین می تواند مسایل را روشن ببیند و درقبال آنها عمل کند . لازمه این امر داشتن یک منش و کاراکتر کاملاً صمیمی ، صادقانه و برکنار از خودبینی و خود خواهی ها می باشد . اگر انسان تصور کند که درعالم خلقت ، تافته یی جدا بافته است و مثلاً خدا و یا تاریخ رسالتی عظیم بردوش او نهاده است ، بی تردید تمامی فراورده ها و عملیات او روی یک ریل ایده الیستی به « نا کجا آباد » خواهد رفت . گاندی شخصیتی سلیم النفس ، بشردوست ، مصلح و عارف منش ، اصیل و واقع بین بود . او با استقبال مردم پرجمعیت هند از جا در نمی رود ، خود را گم نمی کند و پیامبر نمی داند . دچار باور کاذب و توهم خود غول بینی نمی شود . برای رهایی هندوستان از انقیاد استعمار امپراتوری بریتانیای کبیر ، چیزها یی را از ملت می خواهد که هم ممکن وهم در توان است . گاندی یک حقوقدان برجسته و پرتجربه است و به امکانات و توانایی های عظیم دشمن واقف می باشد . یک ایده الیست نجیب و مؤمن است اما هرگز از واقع بینی بدور نمی افتد . در برج عاج ایدئولوژیکی ، به زیج نمی نشیند . برای رساندن هند به یک « مدینه فاضله » گرفتار توهمات رسولانه نمی شود . وقتی گاندی می ایستاد به سخنرانی ، فقط یک اقلیت مجذوب شور بیان او نمی شد . او روی ملت اثر می گذاشت و آنچه می گفت حقایقی بود برای همگان قابل درک و قبول . یک بار روشنفکران اطرافش پرسیدند که چرا او تا این حد ساده و معمولی حرف می زند . گاندی پاسخ داد من باید به گونه یی سخن بگویم که همگان آن را دریابند و گرنه شما روشنفکرید و مدعی که خود پیشا پیش همه چیز را می دانید . تجربه مبارزات سیاسی میهن ما بیانگر این واقعیت است که ما با همه حسن نیت ها و تلاش ها و صرف انرژی ها ، هرگز واقعیت را به تمامی نه دیده ایم و نه پذیرفته ایم . این مسئله دامنگیر همهٌ ماست و استثنا ندارد . اینهمه پراکندگی ، تضاد و اختلاف ، دسته بندی و خود محوری حاصل بسیاری عوامل است . ولی عامل پیچ در پیچ رفتن ، دور خود گشتن و گام برداشتن یکی از علل عمده است . من در صداقت پیشروان مبارزاتی امروز ایران تردید ندارم . و آنچه گفتم مغایر با این اعتقاد نمی باشد . صادقانه رفتن امری و به اشتباه رفتن امر دیگری ست . اشتباه یا اشتباهات قابل بازبینی ، بررسی و ترمیم است چنانچه ترس یا تعصب مانع نباشد . چه چپ های شریف و صمیمی و واقعاً دلسوز به خلق دیدیم که چه راه های بس دشوار را کوبیدند و سرانجام به جایی نرسیدند . آنها راکبی ضعیف نبودند اما مرکوبی زیر پای داشتند که تیزپا و مناسب طی طریق نبود . بزرگترین فضیلت آدمی در پذیرفتن اشتباه است و قبول اشتباه نه تنها ذره یی از شخصیت بزرگ شخص نمی کاهد ، بلکه جلوه یی دیگر از اصالت ، صمیمیت و حق طلبی او تلقی خواهد گردید . این امر موقوف و مصداق هر جنبش رهایی بخش می باشد ......

ادامه دارد