رحمان کریمی
برای یک مبارز واقعی راه آزادی هیچگاه طولانی شدن پروسه مبارزاتی برای به سقوط کشاندن حاکمیت استبدادی ، نمی تواند موجب نومیدی وسرخوردگی گردد. وقتی می گوییم مبارز واقعی تنها مراد از صرف انرژی و برخورداری ازفعالیت پیگیر کوتاه زمان نمی باشد . درک و شناخت مبارز از مجموع شرایط ملی و بین المللی از اهم مسایل و ضرورت هاست . بدون این شناخت درست ، یحتمل مبارز به سبب به درازا کشانده شدن عمر رژیم در نقطه یی ببُرد واز صحنه خارج شود ویا به عنصری دست ودل سرد مبدل گردد . مبارزه میز معین وثابت قمار با شناخت و تجربه داشتن از حریفان نیست . در صحنه سیاسی همه چیز هماره در تغییر است . جنبش و مبارزان فقط یک طرف معادله چند وجهی می باشند . عمل ، پیوسته با اعمال ضد وغیرقابل پیش بینی دقیق و مطمئن رودررو می گردد . حوادث و تغییرات بیرون از اراده و خواست جنبش اتفاق می افتد و شرایط پیشین را به مثبت یا منفی برهم می زند . هیچ جنبش آزادی بخش نمی تواند پیشگو و لاجرم مسئول کلیه اتفاقاتی انگاشته شود که درقلمرو جهانی به وقوع می پیوندند و تأثیر می گذارند . شما دریک تیم کوهنوردی براه می افتید . وسایل لازم را از پوشاک و غذا به همراه دارید . به موقعیت آب وهوا و کوه مورد نظر نیز توجه کرده اید . اما به ناگهان درمیانه راه با حیوان یا حیواناتی خطرناک و مهاجم روبرو می شوید ، به ناگهان چند راهزن مسلح برابر شما سبز می شوند . هیچ کوهنورد واقعی و عاشق به دلیل موانع و احتمالات منفی و بازدارنده ، از حرکت باز نمی ماند . واحد وحجم و طول مبارزات سیاسی قابل مقایسه با کار یک تیم کوهنورد نیست . کیفیت و مجموع دشواری های طاقت شکن این یک بر همگان روشن و قابل فهم است . یکی از اشکالات روند مبارزاتی که تأثیر مستقیم و عمده برذهنیت و اراده مبارز دارد این است که زمان را با متراژ و ظرفیت حوصله فردی خود اندازه گیری کند . زمان را در دو منظر می توان مورد توجه قرار داد : منظر فردی و منظر تاریخی . فرد اگر فقط فرد باشد – هرچند زیستگاهی اجتماعی داشته باشد – مدام درگیر حوصله فردی خود خواهد بود و باید مرتب با بی تابی های آن نا آرام ، مقابله کند تا بزانو درنیاید . ولی اگر فرد مبارز واقف بر میزان و وسعت حوصله تاریخی ، با مشکلات همآورد گردد به راحتی در خواهد یافت که عمر یک انسان برای تاریخ ، دقیقه یی بیش نیست . از آنجا که مبارزان درکار تغییر و بهبود شرایط تاریخی یک میهن و ملت هستند می بایست زمان را در همان ظرفیت تاریخی ملاحظه کنند . یک مبارز واقعی باید بداند که فقط برای زمان حال نمی جنگد . دانشمندان وفلاسفه بزرگ وواقعی هم با همین دید و امید رنج تحقیقات و تفکرات مداوم را برخود هموار می کنند . آنان چون خدمتگزار صدیق بشریت هستند ازکارو رنج شان لذت می برند .
چون شرایط پیوسته در تغییر است ، جنبش های آزادی بخش نمی توانند بدون انطباق با شرایط جدید امر مبارزه را به پیش ببرند . توان و قابلیت توجیه و انطباق از الزامات ضروری و یکی از ویژه گی های شاخص انسان و کلاً موجود زنده است . این صفت بارز را نباید با فرصت طلبی به اشتباه گرفت . اصولاً دگم با تغییر و تحول همخوانی ندارد و بنابراین در تعارض و مقابله قرار می گیرد . دیکتاتورها چون دگم هستند با داشتن قدرت و ثروت و هزاران امکانات دیگر ناچار به مرگ و سرنگونی می شوند . دیکتاتورها با همه سرکوبگری و بندبازی ها رفتنی هستند چون پدیده یی ایستا و ضد تاریخ می باشند . ضد تاریخ بدین معنی که در زمان با زمان می جنگند . ما به آنها دیکتاتور می گوییم چون با بینش و برداشتی سخت فرد گرایانه می پندارند که حق با زوراست و آنکه زور دارد می تواند زمان را برای همیشه و یا لااقل قرنی تسخیر کند . دیکتاتورها معمولاً عناصری سخت مالیخولیایی و شیزوفرنی هستند . و چنین است که برای حفظ قدرت دست به اعمالی می زنند که واقعاً امنیت را از آنها سلب می کند . دیکتاتورها به صد ابزار خشن و فریبکارانه بازمان درگیر می شوند . بیشترین ابزار خشونت و بی رحمی را صرف مخالفان جدی و واقعی خود می کنند . آخوند های حاکم با توجه به تجربیات دوران سلسله پهلوی ، از روشنفکران بیم و هراسی ندارند و حاضرند « فضای مختصر باز سیاسی » به آنها بدهند اگر که وارد عمل و مقابله براندازی نشوند . ارزش یک مبارز واقعی در تشخیص و رد این دام و دانه مزورانه است . نـُقل و شیرینی را جلو بچه هم نمی شود گذاشت چنانچه تقاضایی بیشتر و بالا تر داشته باشد . روشنفکر چقدر باید علیل و ذلیل و زمینگیر و محتاج شده باشد که به مشغولیات یک مشت دزد جانی ، قانع و راضی شود و لابد با قلمزنی ها و فیلم و تئاترسازی ها خود را مبارز هم قلمداد کند ! معمولاً ما ایرانیان مقوله سیاسی را در یک مثلث می بینیم که قاعده اش رژیم دیکتاتوری حاکم و دو ضلع دیگرش ، سیاست های خارجی و توان اپوزیسیون . کمتر کارما با درون مثلث است . یکی از علل ناکامی نهضت های آزادی بخش میهن ما حضور سنگین و بس ریاکارانه اپورتونیسم است . ضربات و موانع رژیم و سیاست های خارجی به چشم می خورد اما ضرر و زیان تدریجی و موریانه صفت اپورتونیسم مد نظر قرار نمی گیرد . صرف نظر از عوامل دیگر این اپورتونیست ها بودند که جنبش مشروطه و نیز نهضت ملی رادمرد بزرگ تاریخ ایران دکتر محمد مصدق را عقیم و ابتر گذاشتند . اپورتونیست که همان فرصت طلب باشد در همه جا خانه می کند ، در رژیم ، در سیاست های خارجی ، در جنبش ها . تب فرصت طلبان گاه آنچنان تند می شود که ممکن است مبارزان واقعی را هم در سایه قرار دهند . فرصت طلب اگر در خدمت رژیم است از پاپ کاتولیک تر می شود . اگر خان بگوید برو کلاه فلانی را بیاور ، او سربا کلاه می آورد . همین فرصت طلبان هستند که به مجرد به صدا درآمدن ناقوس اربابان ، در صف اول معارضه و مقابله قرار می گیرند . فرصت طلب یا به دنبال مال است یا مقام یا نام و شهرت و بعضاً اگر ممکن گردد هرسه با هم . در عرصه مبارزاتی نیز می توان به راحتی عاشقان نام و آوازه را شناسایی کرد و فریب تب تند شان را نخورد . یک مبارز واقعی برای امور فردی خود مجاهدت نمی کند . سخت و سنگین ترین بارها را بدوش می کشد بی آنکه چه بسا کسی او را بجا بیاورد . یک مبارز واقعی به این انتظار یا آن انتظار مبارزه نمی کند . او ضرورت و تقدس مبارزه را با تمامی سرنوشت خود پیوند می زند . نگارنده اگر بخواهد حول تجربیات سیاسی خود مثلاً در حزب توده سخن بگوید خواننده گرامی نشریه مجاهد در خواهد یافت که سوای عوامل متعدد ، این فرصت طلبان به ظاهر سینه چاک بودند که کار آن حزب را به آنجا کشاندند که آبرویی برایش نماند . روزگار امروز با آن روزها قابل قیاس نیست . حقیقتاً در عصر دشواری بسرمی بریم . دژ مبارزاتی مردم ایران به مقاومت ایران منوط و محدود شده است . اگر می شد رژیمی را با حرف و نوشتار بدون عمل فوت کرد این پیر حاضر بود برود در خانه ملعونی چون خامنه یی و هزار ویک ورد بلند بخواند تا او را دود کند . اگر امروز مبارزه آنقدر دشوار و دشوار نبود ، من هم بدم نمی آمد که با عنوان مجاهد از دنیا بروم . حداقل فضیلت همانا که دراین آوردگاه بی سابقه ، دلاوران در صحنه را وسیله ارضای تمنیات سرکوب شده فردی خود نکنیم . صادق باشیم و نخواهیم از جان و رنج و خون دیگران کسب اعتبار کنیم . مبارزه امری ست دایمی و وقفه ناپذیر . یک مبارز واقعی برای خوشایند این یا آن سازمان سیاسی مبارزه نمی کند . دیدگاه او ، دیدگاهی ست تاریخی و بشری . بدین دلیل پایگاه سیاسی خود را جستجو و انتخاب می کند که بتواند در موضعی مطمئن و سازش ناپذیر ، ضربات کاری تری به دشمن ملک و ملت خود وارد کند . ارزش مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت و در رأس همه ، سلحشوران پاک پاکباز شهراشرف در همین ایستادگی و جنگ بی امان با ملایان و الواط حاکم برایران می باشد . این نه کم ارزشی ست که بتوان به آسانی از کنار آن گذشت . مجاهدین خلق چون آسان بدست نیامده اند ، آسان از میان نخواهند رفت . این پنبه را و این خواب پنبه دانه یی را باید ملایان و حامیان آنها از گوش و کله خام اندیش خود بیرون کنند . اگر قرار برآزمون است که این دلاوران از بسی آزمون های به حق دشوار سرفراز بیرون آمده اند . دیگر رژیم چه می خواهد بکند که تا کنون نکرده است ؟ هرچه هست ، فردا ازآن رژیم خونخوار و دزد و تروریست پرور حاکم برایران نیست . مبارزان صف برصف ایستاده اند و کماکان راه بر هرنوع توطئه و دسیسه و زدو بند بین المللی خواهند بست . مبارزه از سنگلاخ ها گذشته و می گذرد و باکی نیست اما جنبش ما باید مقتضیات ملی و جهانی را پیوسته مطمح نظر داشته باشد و بداند که قدرتمداران جهان فقط به فکر سود و زیان اقتصادی خود هستند و لاغیر . بقیه قضایا را باید به عنوان روبنا و بازی های تاکتیکی ودیپلوماسی تلقی کرد . انتظاراتی بیرون از محدوده منافع ملی که آنها می شناسند ، عبث و بیهوده است . اراده راسخ و توان پایان ناپذیر یک جنبش راستین سرانجام می تواند با هوشمندی و درک درست مجموعه شرایط حاکم ، به ثمر بنشیند . ما همچنان مبارزه خواهیم کرد چون امری ست بشری و منطبق بر قانون تکامل و تحول .
0 نظرات:
ارسال یک نظر