رحمان کریمی
فراتراز حرف و ادعاهای دروغین صاحبان قدرت جهانی ، ساده لوحانه است که
فجایع رخداده درتهران یا بغداد یا ... فقط در خامنه یی و مالکی ببینیم . قاتلان
اصلی همانا سرمایه داری بزرگ بین المللی ست که چهره کثیف و ضد بشری
خود را پشت نقاب سیاستمداران عوامفریب دروغگوی دودوزه باز پنهان کرده
است . دیروز دوجوان دیگر بدست این جنایتکاران داخلی و بین المللی به دار
آویخته شدند .
این بغض که تازه نیست
این داغ که نخستین .
راه گم کرده کاروان بغض ها
از گلوگاه فریادها
تا مغز استخوان .
چگونه می توان
هر فاجعه را شعرکرد یا تاریخ
هنگام که کلمات را ارزان ترین کالا کردند
در مکاره بازار شیادان و جلادان حرفه یی .
سال های سیاه ما را با سرانگشتان دست
شماره مکنید
که به قرن ها می رسد این حکایت تلخ .
خدای را
میهن من همان گربه ملوسی ست که به آسانی
به دامن هر بی رحم فروشنده دوره گردی می نشیند
یا :
سرزمین شیران و پلنگان به قفس نشسته یی ست
در انتظار صبح تیرباران ها و عصر به دارآویختن ها ؟
خدای را
هرگز تورا چونان امپراتوران و فقیهان مادون امپراتوران
سجده نکردم و نخواهم کرد
چرا که در جستجوی قرون واعصارم ، دیدم
پدرانم که خائف ترین و نمازگزارترین بودند
جز پای پرنقش ونگار ابلیسان
حتا گلیم پاره یی زیرپایشان نماند .
صدایم مکن امروز ای دوست ، ای همدرد !
که یکپارچه آتشم در یخبندان
یکپارچه لجه های خون در مسیل ایران .
من کافرم ، من ملحد
من منافقم ، من مجاهد
من ایرانم برچوبه های دار
من بازارم پر از مصرف
من نفتم ، طلای سیاه
من حراجم برسر هربازار
من عزیزم ، محترمم ، با تمدنم ، با فرهنگ
اما فقط برسر زبان .
صدایم مکن ای حریف موافق به پیاله یی دیگر
پیاله یی دیگر مرا پاک خـُل خواهد کرد
می افتم به هق هق گریه یی که نگو .
بریز ،
اما بریز روی دایره
آبروی این بی آبرویان را
بریز و نترس .
بیست وهشتم ژانویه 2010
0 نظرات:
ارسال یک نظر