رحمان  کریمی
هماره 
زهرابه یی  که میهنم را مسموم کرده است 
در مدار غربتی که انتظار نبود 
روزهای مرا ، بی تاب می کند . 
چگونه شیرین و شاداب بگذرم 
که سرزمین مادری ام 
در عذاب لحظه های رنج وهراس 
روزنی می جوید « هوای تازه » * را .
پیر وشکسته ام ، اما 
در سرفرازی های خویشتن 
ای گوهران بی بدیل اشرفی  !
مرا جوان کنید تا ظلمت روح میهنم را 
با سپیدهٌ امیدی ، آفتابی کنم . 
قطره قطره ، جاری ام کنید 
تا در باغ های سترون ، شکوفه شوم 
و برهر برگ پژمرده از فصل بد ، شبنم . 
دریچه ام کنید تا بر دیواره های بی روزن کوچه ها بنشینم 
و چشم اندازهای خفته را بیدار کنم . 
کلماتم کنید تا در خیابان های خاموش از وحشت مرگ وادبار
فریاد شوم . 
شجاعم کنید تا در میدان به زنجیر نشسته آزادی 
پنجه در پنجهٌ دشمن افکنم و پشت وحشت را به خاک آورم . 
ابرم کنید تا ببارم و بشویم و تمیز کنم .
 
ایرانم کنید 
تا برخیزم و انقـلاب کنـم .
انقلاب 
انقلاب 
زنده باد انقلاب ! 
 
* نام یکی ازکتاب های زنده یاد احمد شاملو ( الف . بامداد )  
   


0 نظرات:
ارسال یک نظر