۱۳۸۸ اسفند ۱۷, دوشنبه

ای گوهران بی بدیل اشرفی ، ای مجاهدین خلق !

رحمان کریمی



هماره

زهرابه یی که میهنم را مسموم کرده است

در مدار غربتی که انتظار نبود

روزهای مرا ، بی تاب می کند .

چگونه شیرین و شاداب بگذرم

که سرزمین مادری ام

در عذاب لحظه های رنج وهراس

روزنی می جوید « هوای تازه » * را .


پیر وشکسته ام ، اما

در سرفرازی های خویشتن

ای گوهران بی بدیل اشرفی !

مرا جوان کنید تا ظلمت روح میهنم را

با سپیدهٌ امیدی ، آفتابی کنم .

قطره قطره ، جاری ام کنید

تا در باغ های سترون ، شکوفه شوم

و برهر برگ پژمرده از فصل بد ، شبنم .

دریچه ام کنید تا بر دیواره های بی روزن کوچه ها بنشینم

و چشم اندازهای خفته را بیدار کنم .

کلماتم کنید تا در خیابان های خاموش از وحشت مرگ وادبار

فریاد شوم .

شجاعم کنید تا در میدان به زنجیر نشسته آزادی

پنجه در پنجهٌ دشمن افکنم و پشت وحشت را به خاک آورم .

ابرم کنید تا ببارم و بشویم و تمیز کنم .


ایرانم کنید

تا برخیزم و انقـلاب کنـم .

انقلاب

انقلاب

زنده باد انقلاب !

* نام یکی ازکتاب های زنده یاد احمد شاملو ( الف . بامداد )


0 نظرات: