۱۳۸۷ آبان ۱, چهارشنبه

چوب لای جرخ ارابه زمان ؟!


وقتی حرکت تاریخ در تاریکی مظلم استبداد خونریز و سرکوبگر حاکم، درنگاه لااقل بخشی از یک ملت کـند به نظر می آید طبیعی است که آن بخش نا آگاه به روند تاریخ و چند و چون آن و عوامل بازدارنده و محرکه اش؛ چنان مقهور و مرعوب شوند که همان حرکت کـند را نفهمند و براین پندار پای بیافشارند که تاریخ به طالع حکام وقت در سکون و توقف باز مانده است. این حالت برای جامعه زمانی دامنگیر می شود که مدعیان سیاسی کباده کش آزادی، قالب تهی کنند و به دریوزگی یا مراد طلبی و یا خدمتگزاری اشرار حاکم برخیزند و برای اذهان عمومی به صورت پارازیت و اپیدمی یأس و توسل و توکل به این یا آن مهره از رژیم نقش خیانت بار و حقیر خود را ایفاکنند. برای راحت طلبان، بی عملان، معجزه طلبان چنانچه ذهن مدد کند و حرکت تاریخ را حرکت یک اتومبیل در جاده فرض کنند باز هم سرخورده و بی حوصله این باور غیرواقع را می پراکنند که فرمان ماشین تا ته جاده در اختیار و ید قدرت حکام اکنون مسلط، باقی خواهد ماند. و بدین دلیل است که مستبدان برای بازسازی و تقویت چنین ذهنیتی هرچند به ظاهر سیاسی اندیش باشد به مدد تبلیغات وسیع و سنگین و روئین تن جلوه دادن نیروهای سرکوبگر مسلح خود؛ می کوشند جامعه را از هرحرکت اعتراضی تهی کنند. وقتی سخن از کـند شدن حرکت تاریخ می کنیم صرفاً تمثیلی احساسی و نه علمی از طولانی شدن حاکمیت جبار موجود می باشد وگرنه تاریخ در مجموع، محتوا و مظروف ظرف زمان است. با این اشاره که ظرف زمان یک پیاله و کاسه و حوض و استخر و حتی دریاچه یی نیست که بادی برآن بوزد و از امواج ریز، نقش و نگاری بزند. ظرف زمان، رود است و همواره در حرکت. رودباریانی که فاقد معرفت علمی هستند در هر نقطه از این رود که باشند؛ آن را ایستا می بینند. محتوای هر برهه و مقطع از زمان، ریشه در اعماق ادوار پیشین دارد و بنا براین انتزاعی و خلق الساعه نمی باشد. و چنین است که گفته اند: «گذشته چراغ راه آینده» است. در این رهگذر باید اشکال و جبهه بندیهای جهانی و تأثیرات آن را بر روی حوزه های ملی، مد نظر داشت و اینکه صاحبان قدرت بین الملل با استبداد مورد نظر در چگونه تنظیم رابطه یی هستند؟ و اینکه این قدرتمداران می توانند برای همیشه مبارزان واقعی راه آزادی را به بند بکشند؟ یک مبارز واقعی که واقف بر قانونمندیهای بیرون از خواست و اراده خود می باشد، قانون اجتناب ناپذیر تاریخ را هماره به خاطر دارد که دیکتاتورها پایدار نخواهند ماند. ماندگاری در آزادی و دموکراسی و عدالت نسبی اجتماعی ست. و چون مستبدان فاقد این صفات می باشند پس به حکم تکامل و تحول، رشد و رهایی؛ میرا و رفتنی هستند. نقطه اتکا و اطمینان مبارزه در همین اشاره است. تا کی می توان یک بنای کهنه و پوسیده را که همواره در معرض باد و باران قرار دارد با چوب بست سر پا نگهداشت؟ دیر یا زود فروخواهد ریخت و این فروپاشی در ذات و ماهیت خود بناست وگرنه باد و باران بر بناهای استوار هم می وزد. بیش و پیش از هر عوامل دیگر، این خود نظام دیکتاتوری ست که با عملکرد هرروزه، از اریکه قدرت به سمت گور تاریخی خود گام بر می دارد. کار نیروی آزادیبخش مقاومت شتاب دادن بدین سرنوشت محتوم است. بر اختاپوس گام به گام نهیب و زخم می زند. هر زخم به تنهایی از پا درآوردنی نیست اما توان و رمق را می گیرد و فاصله را کوتاه تر می کند. مقاومت سرفراز ایران زمین تا کنون بیش از حد توان ممکن در زمانه سد و مانعهای ناباور و بند و بستها و زد و بندهای شرم آور غیرقابل باور، دربه انجام رساندن وظیفه و رسالت ملی و تاریخی خود کوشش کرده و صرف انرژی و ایثار کرده و بی تردید تا سرنگونی نظام ملا – پاسدار حاکم، از پای نخواهد نشست. ما در عصری بسرمی بریم که در کنار دستاوردهای عظیم علمی و فنی با فجایع و ابتذالات هولناکی رو در رو هستیم. با سقوط آزاد ارزشها و صعود دامنگیر ضد ارزشها، با تاجران سیری ناپذیر اسلحه تا تاجران انواع فاحشگی و بی غیرت پروری، با دولتمردان ضعیف و یکشبه به صحنه پرتاب شده تا عربده کشان قداره بند گردنه بند؛ تعریف سیاسی جهان چنان زشت می شود که یک مبارز صاحبدل صادق درمی یابد که مبارزه نه در روشنایی که در تاریکخانه های تودر تو و گره پشت گره خورده است. ارزش یک مجاهد خلق، یک ساکن شهر قهرمان اشرف در همین راه پیچ در پیچ مظلم است که طی طریق می کند و ایمانش را از دست نمی دهد. آگاهی سیاسی – اجتماعی تا حد عنوان روشنفکری از ضروریات عنصر اجتماعی ست اما برای مقابله جدی با استبداد وحشی و ستمگر خونریز به تنهایی کافی نمی باشد. آگاهی بدون ایمان و پای بندی به امر یک مبارزه برحق و سرنوشت ساز، می تواند فرد را چنان از معیارهای انسانی به دور اندازد که حتی به خدمت مستبدان هم درآید و مصداق مثل دزد با چراغ شود. ایمان بدون وجدان بیدار می تواند سطحی و کوتاه مدت باشد. این وجدان بیدار است که میان ستمدیدگان و ستمگران، جانب مظلومان را می گیرد و تا آنجا پیش می رود که جان شیرین را هم تقدیم راه حق می کند. وای از آن روز که وجدان در انسانی بمیرد و روح و قلب سنگ شود. این قلم دراین زمینه و به ویژه ارزشهای شهر قهرمان اشرف و نقش سازنده یی که در عراق ایفا کرد و نیز مجاهدین خلق و شوراییان وفادار، سخنها دارد که در آینده نزدیک دنبال خواهد کرد. پیروزی نهایی از آن ملت ایران و نیروی پیشتاز آن، مقاومت ایران خواهد بود.

0 نظرات: