۱۳۸۸ اردیبهشت ۳۰, چهارشنبه

وحشت از سرنگوني ، درد بي درمان رژيم


رحمان کريمي


آيا اين يک پيروزي بزرگ براي مقاومت سرفراز ايران نيست که گله وحوش حاکم بر ايران را
چنان آسيمه کرده است که زير قطب شمال هم ، قرار و آرام ندارد ؟


نشانه بارز تثبيت و امنيت خاطر مستبدان حاکم را در کاهش نيروهاي امنيتي و سرکوبگر و نهراسيدن از اپوزيسيون خود مي توان ديد. به نسبتي که رژيم ديکتاتوري، اپوزيسيون واقعي را در عرصه ملي و بين المللي مورد تعقيب و تهديد و تفتيش قرار مي دهد؛ مي توان عدم ثبات و شکنندگي آن را فهم و ارزيابي کرد.

گزارش سالانه پليس امنيتي سوئد (آوريل 2009 ) حاوي نکات قابل ملاحظه يي ست که اصل مذکور را تأييد مي کند. در بخشي از اين گزارش، چنين آمده است: «آنها ( يعني رژيم و عواملش ) هرگونه مخالفت عليه خود را يک تهديد مستقيم برعليه امنيت ملي ، ثبات داخلي و کنترل دستگاه حکومتي مي دانند و امکانات بسياري را چه درداخل کشور و چه درخارج از مرزهاي کشور براي متوقف کردن صداهاي مخالف رژيم و فعاليتهاي اپوزيسيون صرف مي کنند...» و در همين زمينه گزارش مي گويد: «در خارج از مرزها دستگاه اطلاعاتي و امنيتي سعي مي کند تا انتقادات ومخالفين را کنترل و يا خنثي کند» .

چگونه ؟:« ... با تهديد و رشوه فعاليتهاي انتقادي مخالفين خود را متوقف مي کند». اين سئوال مطرح است که رژيم توسط چه کساني، طرح خود را پياده مي کند؟ گزارش پليس امنيتي سوئد انگشت مي گذارد برروي چند افسر اطلاعاتي که ظاهراً به عنوان مشاور سفارت، از جمله رايزن فرهنگي کار را به پيش مي برند. چنان که در مورد يکي از اين مأموران وزارت اطلاعات آخوندي درسفارت سوئد، چنين مي خوانيم : «يک تحقيقات اوليه در سال 2007 آغاز شد. نه ماه بعد ما توانستيم ثابت کنيم که مشاور سفارت چيزي جز يک افسر اطلاعات نبوده که توسط سازمان امنيت کشورش به سوئد فرستاده شده بود و در گروههاي اپوزيسيون نفوذ کرده بود». به عنوان مثال اين افسر اطلاعاتي چگونه کارش را جلو مي برده است؟ گزارش مي گويد: «اين فرد تلاش کرد و در مواردي هم موفق شد که در ميان گروههاي اپوزيسيون نفوذ کند و نفراتي که مناسب بودند استخدام کند . افراد استخدام شده، تبعيدياني بودند که از همان کشور افسر اطلاعاتي (ايران) به سوئد آمده و در موقعيت شکننده و آسيب پذيري در جامعه سوئد قرار داشتند. افسر اطلاعاتي قول داده بود که در ازاي گرفتن اطلاعات به آنها در پروسه پناهندگي کمک کنند . او همچنين با شيوه تهديد و شکنجه و زنداني کردن اعضاي خانواده شان در داخل، آنها را وادار به همکاري مي کرد».

به يک نکته مهم و قابل توجه اين گزارش دقت لازم کنيد: «افسران اطلاعاتي همچنين اطلاعاتي دروغين و تبليغات بر عليه اپوزيسيون خود نشرمي دهند تا صحنه را تغيير دهند. آنها به علاوه با تبليغات سياسي روي سياستمداران و همچنين ارباب رسانه ها، سعي در شيطان سازي و از بين بردن اعتماد به گروه اپوزيسيون و انتقادگر به دولت خود را دارند» .

گزارش پليس امنيتي سوئد، امر نادر و تازه اتفاق افتاده يي را بيان نمي کند. سالهاست که مقاومت سرفراز ايران به اتکاي اسناد و مدارک ودلايل، به اين گونه افشاگريها پرداخته و مي پردازد. سالهاست که اطلاعيه هاي افشاگرانه شوراي ملي مقاومت ايران هم به نظرايرانيان رسانده است و هم دولتها وسازمانهاي متعدد اروپايي . بيهوده نيست که وزارت اطلاعات رژيم وديگر سازمانهاي زيرپوشش آن، سعي مي کند توسط مشتي بريده مزدور مفلوک و خود فروخته، شيطان سازي از سازمان پر افتخار مجاهدين خلق ايران؛ دربوق کند. اين بچه فرّاشان ، اين عمله جات و طبق کشهاي بناي ظلم ، همواره تکرار مي کنند که مجاهدين منتقدان خود را برچسب مزدور رژيم مي زنند، اگر ذره يي شرف و آزرم در کار باشد که نيست، همين گزارش پليس امنيتي سوئد حقانيت مقاومت ايران را به اثبات مي رساند. در پهنه اين گيتي بيش از چهارميليون ايراني وجود دارد و تا بخواهيد نشريه و سايت و وبلاگ. هستند نشريات و سايتهايي که مجاهدين را به انتقاد مي گيرند. در کجا مجاهدين خلق و شوراي ملي مقاومت، آنان را منسوب به رژيم داشته اند؟ کساني که ماهيت و عملکرد بي وقفه شان آن هم متکي بر اسناد، آشکار شده است بي جهت چند ترجيع بند مغرضانه به هواي خراب کردن مقاومت ايران، تکرار مي کنند. متأسفانه اين سياست سهل انگاري مبتني بر مماشات و تحمل رژيم است از طرف دولتها، که وزارت جاسوس و تروريست پرور اطلاعات توانسته است به راحتي در خارج از مرزهاي ايران جولان دهد، عضوگيري کند، شيطان سازي کند و هرچه که از دستش برمي آيد. رژيم فاشيستي وحوش ملا _ پاسدار حاکم برايران خود به خوبي مي داند که اگر خوي درندگي بي حد و مرزشان نبود ، اگر سرکوبگري وترس و وحشت را به وحشيانه ترين اشکال به جامعه تحميل نکرده بود، و اگر با پول هنگفت نفت خائنان و جيره خواران بي شمار خودي و غيرخودي در خدمت نگرفته بودند، اگر مرغ تخم طلاي کمپانيهاي کوچک و بزرگ نبودند، اگر وجود و حضور کثيف و نکبت بار وساديستي آنان در منطقه موجب فروش ارقام کلان تسليحاتي نمي بود، اگر سياست سازش و مماشات و حفظ رژيم در برنامه بين الدول قدرتمند، شامل حالشان نبود، تا کنون به دست تواناي مردم جان به لب رسيده ايران و نيروي پيشتاز خستگي ناپذير يعني مقاومت ايران در مزبله تاريخ، گنديده و پوسيده شده بودند.

البته گزارش سالانه پليس امنيتي سوئد و امثال اين گزارش در ديگر کشورهاي اروپايي بيانگر گوشه کوچکي از فعاليتهاي جاسوسي و سياهکاري رژيم عليه مقاومت ايران مي باشد. ما سالهاست که شاهد عناصر يا طيفهاي کوچکي هستيم که تمامي همّ و غمّ شان معطوف بدين امر است که به لطايف الحيل و زبان زرگري پژوهشگرانه! حداقل از يک جاي رژيم رسوا و سراسر به گند کشيده شده، دفاع کنند و متقابلاً آلترناتيو مترقي و فعال آن را سراسر سياه و خطرناک تراز رژيم حاکم، تبليغ نمايند. عجبا (شايد هم تعجبي ندارد) که راديو و تلويزيونهاي فارسي زبان خارجي هم به نحو اشباع در اختيارشان مي باشد که خود بيان کننده تداوم سياست مماشات با رژيم است از طرف دولتهاي مربوطه. و اين است که با داغ ننگ خيانت و جيره خواري نظام فاشيستي _ ملا مذهبي حاکم، کراواتها را سفت مي کنند و جلو دوربينها شق و رق مي نشينند تا مثلاً القا کنند که رژيم در عراق دست از پا خطا نمي کند. رژيم اهل آدم خريدن و به کارگرفتن و بمبگذاري و ترور و شبکه هاي جاسوسي و خدمتکاري راه انداختن نيست! و اين سازمانهاي ديگر است که تشکيلات خود را بازسازي کرده و دارند امنيت عراق را تهديد مي کنند. کساني که در معرض ديد يک ملت اين جور آشکارا رژيم تروريست پرور و توسعه طلب را مي کوشند از زير ضرب اتهام درآورند، من ايراني که ربع قرن است در تبعيد به سر مي برم؛ چه نامي برآنان بگذارم؟ جز آن که بگويم از دم، همريش و با جناق سياسي_ تبليغاتي همان «عليرضا پولي زاده» وامثال «باد عرعر بي بي سي» که هر چه داشته باشد، صداقت را ذره يي بو نکرده است. هرکس که مي خواهد بداند که طي قرون چگونه بوده است که مهاجمان بيابانگرد بيگانه و ساديستيهاي حاکم خودي ، توانسته بودند قرنها بر ملت ايران حکومت کنند، بايد خوب صحنه سياسي اين سي سال حاکميت خونبار و شيادانه خمينيسم را با خيل فرصت طلبان، خود فروشان، از پا فتادگان دهان گشاد و عناصر بخيل و حسود را مورد مطالعه و مداقه قرار دهد. واقعاً حافظ تحت تأثير چه شرايط و چه جماعتي آزاردهنده، اين بيت پرمعني را سروده است که: «من از بيگانگان هرگز ننالم / که با من آنچه کرد آن آشنا کرد» . آخر يک رژيم تثبيت شده که نيازي به اين همه خدمتگزاران داخلي و خارجي، آن هم با صرف هزينه هاي گزاف و گماشتن مأموران متعدد اطلاعاتي _ تروريستي خود در سفارتخانه ها ندارد. آيا حق با مقاومت ايران نيست که مي گويد سفارتخانه هاي اين جنايتکاران چيزي جز لانه جاسوسي و تروريستي نمي باشد؟ آخر اين چه رژيم تثبيت شده يي ست که حتا در فلان شهر دور افتاده سوئد هم از يک حرکت اعتراضي، از يک مبارز سياسي در وحشت و هراس است؟ البته ما نيک مي دانيم که ولي شقي افيوني ولايت مطلقه از هر حرکت کوچک و بزرگ مقاومت سرفراز ايران، چند بست فقاهتي پاي منقل زهر مارش مي شود. ما مي دانيم که آن بدترين گرگ معمم و ديگر وحوش تابعه اش از خوف رهبر سترگ و بي نظير مقاومت ايران يعني مسعود قهرمان و پرچمدار آزادي مريم قهرمان، قهرمانشهر اشرف و ايضاً مجموعه فعال و هميشه در نبرد مقاومت ايران؛ به شبانه روز گرفتار چه کابوسهاي هولناکي مي باشد .

ما ايرانيان هوادار مقاومت، براين گونه گزارشات پليس امنيتي کشورهاي اروپايي ارج مي نهيم، هرچند که فقط يک برگ از مثنوي هفتادمن؛ بيش نيست ولي همين مقدارهم مهر تأييدي ست بر افشاگريهاي وسيع مقاومت ايران. و اين حق را بخود مي دهيم که بپرسيم: چرا اين گزارشات روشنگرانه را به طور مستقيم و وسيع به اطلاع افکار عمومي خود نمي رسانيد تا مواظب خود و دامگذاران رژيم در لباسها و بيانهاي مختلف، باشند؟ تا فريب نخورند و نا خواسته به دام تبليغات دروغين ودانه پاشيهاي فريبنده؛ نيافتند. تا از ميان «ارباب رسانه ها» کسي جرأت نکند که شرف و حرمت حقگويي را با دلارهاي نفتي ملايان، تاق بزند. چرا اين گزارشات را جهاني نمي کنيد تا دست و بال رژيم بسته و در معرض ملل جهان، افشا و رسوا شود؟ چرا مقاومت ايران را محدود و تنها مي گذاريد؟ از چه مي ترسيد؟ از ماهيت و برنامه هاي ملي و مترقي آن يا از به خطر افتادن منافع و موقعيت کمپانيهاي خود در ايران؟ آيا هنوز باور نداريد که رژيم غاصب سرکوبگر و توسعه طلب حاکم برايران، به شمايان بيشتر احتياج دارد تا شما از آن گله وحوش؟ مجاهدين خلق از بستر ناز به ميدان مبارزه درنيامدند که بتوان با توطئه ها، شيطان سازيها و هزار بامبول ديگر به بسترنازشان برگرداند. مجاهدين خلق براي آزادي، براي رهايي ملک و ملت دربندشان برفراز گودال قتلگاه جلادان مستبد ايستادند و اشهد خود را خواندند و بعد به ميدان آمدند. اين رهنوردان را نه از باد و گردبادهاي سياه و تباه بيمي هست و نه از يک مشت عمله جات حقير دست به سينه کانونهاي متعدد اطلاعاتي رژيم در خارج کشور. اين وظيفه دولتهاي اروپايي ست که به شاخ و برگهاي درخت حنظل رژيم در خارج کشور اکتفا نکرده و سرچشمه ها را کورکنند. از هرچه بگذريم، اين امر موجب تأمين امنيت جاني و اجتماعي ملتهاي خودشان هم مي شود .

بد نيست که توسط مقاومت ايران به ويژه شوراي ملي مقاومت ، اين گونه گزارشات مستند و غيرقابل شک و چون وچرا را ميان پارلمانترها و شخصيتهاي ذيربط اروپايي توزيع گردد.

0 نظرات: