۱۳۸۸ مرداد ۲۰, سه‌شنبه

بیـا کنـار اشــرف بنشــینیم تا صــدای ایـران را بشــنویم


رحمان کریمی


تقدیم به : ناهید و بهرام و تمامی مادران و پدران سلحشوران جان برکف راه آزادی ایران *


بیا کنار من بنشین

ای بانوی مشرقی ، فرشته جان !

بیا که پا برهنه دوره گرد مرد فلسفی ، سقراط را

در سپیده دم دموکراسی

به قانون امنیت سرمایه سپردند

و شامگاهان ، جام شوکرانش دادند .


بیا کنار من بنشین

ای بانوی مشرقی ، فرشته جان !

که رنج و شکنج بی مثال میهنم

از جام شوکران ، تلخ تر .

راستی چه گناه بزرگی ست

آزادی را فلسفیدن و گفتن و خواستن .


بیا کنار من بنشین که سخت دلگیرم

ای بانوی اندوه پنهان مشرقی ، فرشته جان !

دماوند چون ما ،

از کمان کشان البرزی

چه عظیم آتشی در سینه

پنهان دارد .

بهای شرف چه سنگین است

ومن بنازم گران پردازان کمانگیر میهنم

از اشرف تا به تهران

از ایران تا حجم جهانی ارتباط .


بیا کنار من بنشین

ای بانوی مشرقی ، فرشته جان !

در سرزمینی که خورشیدش

زندانی ابرهای همیشه است

خورشید صدق و وفا تویی ، تو

ویاران بی نظیر .


بیا کنار این توفان الکن بنشین

ای بانوی مشرقی ، فرشته جان !

دربازار برده فروشان مکتبی

کنار حرم هم نمانده ، فقر را بکارتی .

در فاحشه خانه های مؤمنان شریعت شعار سوداگر

قیمت می زنند ، نودوشیزگان فقررا .


بیا کنار من بنشین

ای بانوی مشرقی ، فرشته جان !

تا رها از راسته بازار مس فروشان وقت خویش

یکی شوم با مذاب درد و رنج ملتم .


بیا کنار من بنشین

ای بانوی مشرقی ، فرشته جان !

نه ، غلط گفتم

بیا کنار اشرف بنشینیم

تا صدای ایران را بشنویم .


دهم آگوست 09


* هنرمند و نویسنده ارزنده ناهید همت آبادی واستاد پیشکسوت هنرنقاشی ایران ، بهرام عالیوندی

0 نظرات: