رحمان کریمی
.... آیا این مخلص از مقاومت سرفراز ایران زمین ، دلسرد شده یا دارد می شود ؟ حاشا و بهیچوجه .  اگر روزی از مبارزه با اهریمن فاشیسم مذهبی  حاکم بر میهنم نومید و دلسرد شوم ممکن است از نیرومند ترین سنگر و پایگاه مبارزاتی  مردم ایران یعنی مقاومت ، فاصله گرفته و بعد از عمری مبارزه ، چند صبای باقی  مانده را به تقاعد سیاسی  سپری کنم . هنوز از نهیب و هشدار اجل چنین حکم و ابلاغی  دریافت نکرده ام . به صد طریق و بهانه می توان سر اجل را شیره مالید و او را دست بسر کرد . من یکی  که ، هروقت صدای آن حضرت را می شنوم  به فرشته می گویم  که از پشت در بگوید : « ته پیازچه » در خانه نیست . بعد از زیارت ولی فقیه ، تشریف بیاورید ولی برای آنکه موجب شرمندگی نشود بهتر است قبلاً تلفن بفرمایید !  
به قول یکی از دوستان  هنرمندم ، مجاهدین خلق اگر هفت عیب داشته باشند ، در مقایسه با دیگران ، هفتاد حسن دارند . اگر هفتاد عیب بشماریم  ، هفتصد حسن هم پیدا می کنیم  .  بزرگترین حسن بی نظیر آنها ، قدرت مقاومت آنان است به زمانه یی که  وادادگی  ورّاجانه ، تن و جان هر آزادهٌ میهن پرست متعهدی را می آزارد و به خون می نشاند .  این افتخار بزرگ بنام آقای مسعود رجوی و خانم مریم  رجوی ، بنام  سلحشوران شهر اشرف ، بنام یکایک مجاهدین خلق و نیز اعضای شورای ملی مقاومت ایران  درتاریخ به ثبت  خواهد رسید .  هر کس بخواهد این ارزش تاریخی  مقاومت ایران را نفی و لوث کند یا مغرض است  یا بی اطلاع و دور افتاده از واقعیت . این ارزش یگانه و منحصربه فرد ، آن چنان برجسته و بزرگ است که نیازی به مسلح  شدن چشم های آدمی به عینک ذره بینی  نمی باشد .  یک مورچه هم که از کنار این مقاومت سترگ و بالا بلند بگذرد ، می تواند آن را  ببیند و بفهمد . سال هاست که من به خودم می گویم  که شاید دیگران هم هستند و کارها می کنند و تو دچار کم سویی  دید ،  شده یی .  بیشترین نمره عینک ذره بینی را بچشم زدم  و جز مشتی  حرف و دم زدن ، چیز به درد خوری ندیدم .  البته برای آنکه از انصاف بدور نیفتاده باشم ، باید بگویم  که دید ه ام  اما چه چیز را ؟ سنگ و خار و خاشاک برسر راه رهروان مقاومت ایران ، ریختن .  به یک  تعبیر ،  سیاسی کاران  جملگی  مبارزه می کنند . عده یی  علیه  رژیم  فاشیستی  ملایان  و عده یی  هم علیه همان  مبارزان . آنکه می آید این زحمت را برخود هموار می کند تا امثال  من علیه آیات عظام جانی  و یاغی  و فاسد اما همه ضد استکبار جهانی  !! مبارزه نکنیم  ، خب  آن فلکزده هم در حال مبارزه است و «  مبارز » نام دارد !  از شاعر وارسته کوهپایهٌ  «  یوش »  نیما جان عزیزم  مدد می گیرم که :  «  به کجای این شب تیره /  بیاویزم  قبای ژنده خود را ؟ »  . این  قبا و عبا و ردا  یا پیراهن یقه آهاری یک روشنفکر اتو کشیده نیست .  این روح  حساس ، آرزومند اما آزرده  و پیرشدهٌ  شاعری ست که از همه چیز گذشت تا گذشت  زمانه اش را دگرگون کند و نشد .  سرانجام  سرخورده  پای منقل نشست و سرایید :  «  چرا بر خویشتن  هموار باید کرد /  رنج آبیاری باغی / کز آن /  گل  ، کاغذین روید  »  .  در چنان زمانه هایی  که امروزمان  بدترین نوع آن است ،  شیرزنان  و شیرمردانی را  می خواهد که در برابر مصایب و مشکلات  نهراسند و واندهند . بایستند و برای تغییر، مبارزه کنند .  هر انتقاد و ایرادی  به مجاهدین خلق  به جای خود محفوظ  اما انصاف ، چنین  مقاومت پایدار و خلل ناپذیری ، غرور آفرین  و افتخار آمیز نیست ؟ به اعتقاد من ، انتقاد سازنده  و غیر مغرضانه  به منزله بهترین  وسیله  ُرفت و روب  و پاکیزه کردن است .  کسی که زیادی ها را زیر موکت و قالی  و پشت مبل های زیبا پنهان کند ، هنوز پی  به ارزش  نظافت  نبرده است .  بعضی ها  وسواس زیاده از حد تمیزی  دارند و بعضی ها  از یک خانه تکانی  ساده و مختصر و مفید ، دل می زنند و بیمناک می شوند .  شهامت  و شجاعت بازبینی  و بازسازی لااقل محدود  و لازم  ، خود بزرگترین  شهامت  انقلابی ست .  ضرورت بازبینی  و تغییر متناسب با وقت ، صرفاً به  دلیل خبط و خطا نمی باشد .  اقتضای زمان مهمترین و ضروری ترین عامل است  که به حیث  وسواس و نگرانی  ، نباید آن را نادیده گرفت  . انسان پدیده یی  بس شگفت  ، با استعداد و آماده برای درک و فهم مقتضیات  روز است . انسان  آن درختی  نیست  که چون بخواهیم  دریک مرحله از رشد ، از خمیدگی  یا کجروی آن جلوگیری کنیم  ، بترسیم  که مبادا درخت ، عقیم و بی ثمر و خزان زده بشود .  ظرفیت  انسانی  را اگر از یک زاویه بسته و تنگ ننگریم ، حجم  و فراخنای خداگونه یی  دارد .  بیهوده  نبوده که شیخ اجل سعدی شیرازی جهاندیده ، فرموده :  «  رسد آدمی به جایی  که بجز خدا  نبیند »  .  سعدی می گوید انسان  می تواند به تمامی  مجهولات و ناشناخته ها  دسترسی  پیدا کند بجز دیدن  خدا که قابل رؤیت نیست .  درهر حال نباید انسان را دست کم  گرفت . انسان عنصری قدرتمند و مستعد فهم و درک هر موضوع و لزوم  هر تغییر ، می باشد .  اگر قصوری هست در جهت دهی  و سمت و سوی بینی  است و نه ناتوانی  بشر .  بطور مثال کودکانی را در نظر بگیرید که دریک  روستا به مکتب  می روند . یک  استاد بزرگوار دانشگاه ، به تبعید ؛  معلم  این کودکان روستایی  می شود . آن استاد اگر آموزشی  در حد و ظرفیت روستا ، پیاده کند و فکر کند که میان  بچه شهری  و بچه روستایی  در فهم  تفاوتی  هست ، با آنکه استاد مسلم است ، راه خطا  پیموده . استاد آن است که افق های بزرگتری را به کودکان  نشان دهد .  او باید مطمئن باشد که  با انسان روبروست و نه  یک روستایی  . و باز سعدی ست که می فرماید : «  روستا زادگان  دانشمند  به وزیری پادشاه رفتند » . هرچه به بُرد و مساحت دید انسان بیافزاییم  ، توان ضرورت یا عدم ضرورت تغییر و تصحیح  او بیشتر خواهد شد . یک مثال ساده دیگر هم می آورم  : یک فرمانده بصیر ، مجرب ، مصمم و جانباز با در دست داشتن نقشه و برنامه و تاکتیک  ، واحدش را برای حمله به دشمن بحرکت درمی آورد . فرمانده در حین نبرد و پیشروی با شرایطی  روبرو می گردد که قبلاً قابل پیش بینی  نبوده است  . چه باید بکند ؟  برای اثبات خطا ناپذیری خود ، روی استراتژی و تاکتیک تعیین شده قبلی اصرار بورزد یا بر اساس موقعیت جدید ، اقدام  به تغییرات و تجدید نظر لازم  ، بکند ؟ . البته  اگر هدف ، کسب  پیروزی بر دشمن است ، باید تن به تغییر دهد . این  فرمانده مفروض با قبول واقعیت  موجود ، نه تنها از شأن و ارزش خود نمی کاهد که نشان می دهد در هر شرایطی ، اومی تواند همچنان  یک فرمانده قابل و غالب باشد  ......
 
                                                 ادامه دارد 

0 نظرات:
ارسال یک نظر