رحمان کریمی
.... عدم شناخت درست و کامل جهان و قانونمندی های ثابت و بیشتر متغییر آن و نیز جامعه یی که متعلق به آن هستیم ، یکی از عوامل عمده و تعیین کننده شکست ماست . ما نمی توانیم  و دیگران نیز پیش از ما نتوانستند براساس ظرفیت های فکری ، عقیدتی  و مطالعات و پذیرش های ایدئولوژیکی خود با صرف بیشترین  انرژی و تلاش به هدف دست یابند . چرا که انسان ، عنصری پیوسته متغییر و تحت بسیار نیروها و تأثیرات آسیب پذیر است . اولین تنگنا و نارسایی  و مشکل زای ایدئولوژیکی  این است که دستگاه خود را کامل و پاسخ دهنده به تمامی  معضلات و مسایل می پندارد . دیگر آنکه می خواهد با کمک یک  اقلیت تربیت شده و تابع  ، نه تنها بر جامعه خودی که حتا جهان فایق آید . پیام و ادعای ایدئولوژی همیشه پیامبرگونه  ، مطمئن و نوید بخش می باشد . ایدئولوژی اعم از سیاسی  یا دینی  و یا مخلوطی از آندو به سرعت به نوعی  مذهب نوین مبدل می شود .  بنا به روایت مذهبی  خودمان ، گویا صد وبیست و چهارهزار رسول و پیامبر بزرگ ، کوچک  و خیلی کوچک برای ارشاد قوم  و قبیله  و امت خود وبالاخره بشریت  آمده و رفته اند . امروز در پهنهٌ گیتی  حتا یک دهکده را سراغ  نداریم که حاصل  آنهمه رسولان را پاسخ کافی  داده باشد . به زبان ساده  ، خداوند و خیل رسولان او درکار خود موفق نبوده اند .  حال چگونه  ممکن است انسان  یا انسان هایی  براین پندار باشند که نسخه شفابخش را آنها دردست دارند ؟  طبیعی ست که سنگ بزرگ علامت نزدن است و اگر زدنی هم در کار باشد سرانجام برفرق خود زنندگان فرود آمدن است . متفکران ، مبلغان  و رهبران فکری و سیاسی  مشرق زمین همچنان و هرکدام  به گونه یی  غرق پندارها و ایده آل ها ی خود می باشند . از پشت  دیوارساختمانی  که بالا آورده اند مردم را صدا می کنند و سرانجام جز اقلیتی  به ندای پیامبرگونه آنها پاسخی  نمی دهند . اشکال در همه جا می تواند وجود داشته باشد جز در معماری آن طراحان و مهندسان بی بدیل .  اگر عیب و ایراد و ضعف و نارسایی هست  از بیرون آن بنای مقدس  می باشد و لاغیر . می گویند فلانی لقمه را دور سر می چرخاند تا به دهان برساند . حیوانات ، پرندگان و حشرات برای شکار و سد جوع ، بنا به فیزیولوژی وجودی خود و بطور غریزی عمل می کنند .  یکی از کوتاه ترین راه ممکن و دیگری مانند عنکبوت  از طریق پیچیده و تودرتو ترین شیوه ها .  و چنین است روش تئوریسین ها در قبال جامعه و حیات انسانی  . مثال می زنم  :  حزب یا سازمانی  می خواهد با نظام  جبار ، ستمگر و ارتجاعی  حاکم بر میهن ، به منظور  کسب پیروزی و ساختن جامعه یی  نوین ؛ مبارزه و مقابله کند .  پروسه مبارزاتی  از دشواری ها و موانع و مقابله ها ، عبور می کند . اگر تفکر ، منش و روش خود مبارزان  حاوی اشکالات  پایه یی  باشد ، پس  اولین مانع  پیروزی درخود مبارزان  نهفته است که باید بازبینی  و اصلاح گردد . تعصب  و اصرار و ابرام و خود باوری  ، می تواند امکان هرنوع تغییر ضروری و سازنده و لازم را قفل و متوقف کند .  بستره پر فراز و نشیب و پرتلاطم  مبارزه  پیوسته در تغییراست اما مبارزان متعصب  بی توجه به تحولات ، بر فاکت های اعتقادی خود پای فشرده و یحتمل حتا یک بازبینی  کوچک را هم به منزله ِشرک و انحراف از اصول ، تلقی می کنند . به تصور من  مبارزه با دیکتاتوری نیازی به  فلسفه و مبانی ایدئولوژیکی  ندارد . تعیین  خط ، روش و شعارها بسیار کارسازتراز هر تئوری می تواند باشد .  انسان ساده وصادق و روشن بین می تواند مسایل را روشن  ببیند و درقبال آنها عمل کند . لازمه  این امر داشتن  یک منش و کاراکتر کاملاً  صمیمی  ، صادقانه و برکنار از خودبینی  و خود خواهی ها می باشد .  اگر انسان تصور کند که درعالم خلقت  ، تافته یی  جدا بافته است  و مثلاً خدا و یا تاریخ  رسالتی  عظیم بردوش او نهاده است ، بی تردید تمامی  فراورده ها و عملیات او روی یک ریل ایده الیستی  به «  نا کجا آباد »  خواهد رفت .  گاندی  شخصیتی  سلیم النفس ، بشردوست  ، مصلح و عارف منش ، اصیل و واقع بین بود .  او با استقبال مردم پرجمعیت  هند از جا در نمی رود ، خود را گم  نمی کند و پیامبر نمی داند .  دچار باور کاذب و توهم خود غول بینی  نمی شود .  برای رهایی  هندوستان از انقیاد استعمار امپراتوری  بریتانیای کبیر ، چیزها یی را از ملت  می خواهد که هم ممکن وهم در توان است .  گاندی یک حقوقدان  برجسته و پرتجربه است و به امکانات و توانایی های عظیم  دشمن واقف می باشد .  یک ایده الیست  نجیب و مؤمن است اما هرگز از واقع بینی  بدور نمی افتد . در برج عاج  ایدئولوژیکی  ، به زیج نمی نشیند .  برای رساندن هند به یک «  مدینه فاضله »  گرفتار توهمات رسولانه نمی شود . وقتی  گاندی می ایستاد به سخنرانی  ، فقط یک اقلیت مجذوب شور بیان او نمی شد . او روی ملت اثر می گذاشت و آنچه می گفت  حقایقی  بود برای همگان قابل درک  و قبول .  یک بار روشنفکران اطرافش پرسیدند که چرا او تا این حد ساده و معمولی  حرف می زند .  گاندی پاسخ داد من باید به گونه یی  سخن بگویم که همگان  آن را دریابند و گرنه شما روشنفکرید و مدعی  که خود پیشا پیش همه چیز را می دانید .  تجربه مبارزات  سیاسی  میهن ما بیانگر این واقعیت است که ما با همه حسن نیت ها و تلاش ها و صرف انرژی ها ، هرگز واقعیت را به تمامی  نه دیده ایم و نه پذیرفته ایم .  این مسئله دامنگیر همهٌ ماست و استثنا ندارد .  اینهمه پراکندگی  ، تضاد و اختلاف ، دسته بندی و خود محوری  حاصل بسیاری عوامل است .  ولی  عامل پیچ در پیچ رفتن  ، دور خود گشتن و گام برداشتن  یکی از علل عمده است .  من در صداقت پیشروان مبارزاتی  امروز ایران  تردید ندارم .  و آنچه گفتم  مغایر با این اعتقاد نمی باشد .  صادقانه رفتن  امری و به اشتباه  رفتن امر دیگری ست .  اشتباه یا اشتباهات قابل بازبینی  ، بررسی  و ترمیم است چنانچه  ترس یا تعصب  مانع نباشد . چه چپ های شریف و صمیمی  و واقعاً دلسوز به خلق  دیدیم که چه راه های بس دشوار را کوبیدند و سرانجام به جایی نرسیدند .  آنها راکبی  ضعیف نبودند اما  مرکوبی زیر پای داشتند  که تیزپا و مناسب  طی  طریق نبود .  بزرگترین فضیلت  آدمی  در پذیرفتن اشتباه  است و قبول اشتباه  نه تنها ذره یی  از شخصیت بزرگ شخص نمی کاهد ، بلکه  جلوه یی دیگر از اصالت ، صمیمیت و حق طلبی  او تلقی  خواهد گردید . این امر موقوف و مصداق هر جنبش رهایی بخش می باشد ......
 
                                                   ادامه دارد 

0 نظرات:
ارسال یک نظر