۱۳۸۴ آبان ۱۷, سه‌شنبه

بیانیه ته پیازچه(15)

رحمان کریمی

.... عدم شناخت درست و کامل جهان و قانونمندی های ثابت و بیشتر متغییر آن و نیز جامعه یی که متعلق به آن هستیم ، یکی از عوامل عمده و تعیین کننده شکست ماست . ما نمی توانیم و دیگران نیز پیش از ما نتوانستند براساس ظرفیت های فکری ، عقیدتی و مطالعات و پذیرش های ایدئولوژیکی خود با صرف بیشترین انرژی و تلاش به هدف دست یابند . چرا که انسان ، عنصری پیوسته متغییر و تحت بسیار نیروها و تأثیرات آسیب پذیر است . اولین تنگنا و نارسایی و مشکل زای ایدئولوژیکی این است که دستگاه خود را کامل و پاسخ دهنده به تمامی معضلات و مسایل می پندارد . دیگر آنکه می خواهد با کمک یک اقلیت تربیت شده و تابع ، نه تنها بر جامعه خودی که حتا جهان فایق آید . پیام و ادعای ایدئولوژی همیشه پیامبرگونه ، مطمئن و نوید بخش می باشد . ایدئولوژی اعم از سیاسی یا دینی و یا مخلوطی از آندو به سرعت به نوعی مذهب نوین مبدل می شود . بنا به روایت مذهبی خودمان ، گویا صد وبیست و چهارهزار رسول و پیامبر بزرگ ، کوچک و خیلی کوچک برای ارشاد قوم و قبیله و امت خود وبالاخره بشریت آمده و رفته اند . امروز در پهنهٌ گیتی حتا یک دهکده را سراغ نداریم که حاصل آنهمه رسولان را پاسخ کافی داده باشد . به زبان ساده ، خداوند و خیل رسولان او درکار خود موفق نبوده اند . حال چگونه ممکن است انسان یا انسان هایی براین پندار باشند که نسخه شفابخش را آنها دردست دارند ؟ طبیعی ست که سنگ بزرگ علامت نزدن است و اگر زدنی هم در کار باشد سرانجام برفرق خود زنندگان فرود آمدن است . متفکران ، مبلغان و رهبران فکری و سیاسی مشرق زمین همچنان و هرکدام به گونه یی غرق پندارها و ایده آل ها ی خود می باشند . از پشت دیوارساختمانی که بالا آورده اند مردم را صدا می کنند و سرانجام جز اقلیتی به ندای پیامبرگونه آنها پاسخی نمی دهند . اشکال در همه جا می تواند وجود داشته باشد جز در معماری آن طراحان و مهندسان بی بدیل . اگر عیب و ایراد و ضعف و نارسایی هست از بیرون آن بنای مقدس می باشد و لاغیر . می گویند فلانی لقمه را دور سر می چرخاند تا به دهان برساند . حیوانات ، پرندگان و حشرات برای شکار و سد جوع ، بنا به فیزیولوژی وجودی خود و بطور غریزی عمل می کنند . یکی از کوتاه ترین راه ممکن و دیگری مانند عنکبوت از طریق پیچیده و تودرتو ترین شیوه ها . و چنین است روش تئوریسین ها در قبال جامعه و حیات انسانی . مثال می زنم : حزب یا سازمانی می خواهد با نظام جبار ، ستمگر و ارتجاعی حاکم بر میهن ، به منظور کسب پیروزی و ساختن جامعه یی نوین ؛ مبارزه و مقابله کند . پروسه مبارزاتی از دشواری ها و موانع و مقابله ها ، عبور می کند . اگر تفکر ، منش و روش خود مبارزان حاوی اشکالات پایه یی باشد ، پس اولین مانع پیروزی درخود مبارزان نهفته است که باید بازبینی و اصلاح گردد . تعصب و اصرار و ابرام و خود باوری ، می تواند امکان هرنوع تغییر ضروری و سازنده و لازم را قفل و متوقف کند . بستره پر فراز و نشیب و پرتلاطم مبارزه پیوسته در تغییراست اما مبارزان متعصب بی توجه به تحولات ، بر فاکت های اعتقادی خود پای فشرده و یحتمل حتا یک بازبینی کوچک را هم به منزله ِشرک و انحراف از اصول ، تلقی می کنند . به تصور من مبارزه با دیکتاتوری نیازی به فلسفه و مبانی ایدئولوژیکی ندارد . تعیین خط ، روش و شعارها بسیار کارسازتراز هر تئوری می تواند باشد . انسان ساده وصادق و روشن بین می تواند مسایل را روشن ببیند و درقبال آنها عمل کند . لازمه این امر داشتن یک منش و کاراکتر کاملاً صمیمی ، صادقانه و برکنار از خودبینی و خود خواهی ها می باشد . اگر انسان تصور کند که درعالم خلقت ، تافته یی جدا بافته است و مثلاً خدا و یا تاریخ رسالتی عظیم بردوش او نهاده است ، بی تردید تمامی فراورده ها و عملیات او روی یک ریل ایده الیستی به « نا کجا آباد » خواهد رفت . گاندی شخصیتی سلیم النفس ، بشردوست ، مصلح و عارف منش ، اصیل و واقع بین بود . او با استقبال مردم پرجمعیت هند از جا در نمی رود ، خود را گم نمی کند و پیامبر نمی داند . دچار باور کاذب و توهم خود غول بینی نمی شود . برای رهایی هندوستان از انقیاد استعمار امپراتوری بریتانیای کبیر ، چیزها یی را از ملت می خواهد که هم ممکن وهم در توان است . گاندی یک حقوقدان برجسته و پرتجربه است و به امکانات و توانایی های عظیم دشمن واقف می باشد . یک ایده الیست نجیب و مؤمن است اما هرگز از واقع بینی بدور نمی افتد . در برج عاج ایدئولوژیکی ، به زیج نمی نشیند . برای رساندن هند به یک « مدینه فاضله » گرفتار توهمات رسولانه نمی شود . وقتی گاندی می ایستاد به سخنرانی ، فقط یک اقلیت مجذوب شور بیان او نمی شد . او روی ملت اثر می گذاشت و آنچه می گفت حقایقی بود برای همگان قابل درک و قبول . یک بار روشنفکران اطرافش پرسیدند که چرا او تا این حد ساده و معمولی حرف می زند . گاندی پاسخ داد من باید به گونه یی سخن بگویم که همگان آن را دریابند و گرنه شما روشنفکرید و مدعی که خود پیشا پیش همه چیز را می دانید . تجربه مبارزات سیاسی میهن ما بیانگر این واقعیت است که ما با همه حسن نیت ها و تلاش ها و صرف انرژی ها ، هرگز واقعیت را به تمامی نه دیده ایم و نه پذیرفته ایم . این مسئله دامنگیر همهٌ ماست و استثنا ندارد . اینهمه پراکندگی ، تضاد و اختلاف ، دسته بندی و خود محوری حاصل بسیاری عوامل است . ولی عامل پیچ در پیچ رفتن ، دور خود گشتن و گام برداشتن یکی از علل عمده است . من در صداقت پیشروان مبارزاتی امروز ایران تردید ندارم . و آنچه گفتم مغایر با این اعتقاد نمی باشد . صادقانه رفتن امری و به اشتباه رفتن امر دیگری ست . اشتباه یا اشتباهات قابل بازبینی ، بررسی و ترمیم است چنانچه ترس یا تعصب مانع نباشد . چه چپ های شریف و صمیمی و واقعاً دلسوز به خلق دیدیم که چه راه های بس دشوار را کوبیدند و سرانجام به جایی نرسیدند . آنها راکبی ضعیف نبودند اما مرکوبی زیر پای داشتند که تیزپا و مناسب طی طریق نبود . بزرگترین فضیلت آدمی در پذیرفتن اشتباه است و قبول اشتباه نه تنها ذره یی از شخصیت بزرگ شخص نمی کاهد ، بلکه جلوه یی دیگر از اصالت ، صمیمیت و حق طلبی او تلقی خواهد گردید . این امر موقوف و مصداق هر جنبش رهایی بخش می باشد ......

ادامه دارد

0 نظرات: