۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۰, پنجشنبه

ارزش و نقش تعيين کننده رهبري


رحمان کریمی


مقاومت را بايد از قهرمانشهر اشرف آموخت
رهايي از استبداد فاشيستي – مذهبي ملايان بدون مقاومت و مبارزه در صحنه ممکن نيست
در موقعيت هاي بحراني و دشواراست که جوهره و طبيعت واقعي يک مبارز به آزمون گذاشته مي شود
پايداري پيروزمندانه رهبري و قهرمانشهر اشرف ، بن بست توسعه طلبي رژيم درعراق و منطقه است


در ابتدا بايد گفت مقاومت ريشه در فطرت و قانونمندي طبيعي حيات تمامي موجودات زنده ، به ويژه نسل آدمي دارد و پايه لازم و اوليه براي بقا و تحول و تکامل مي باشد . حيوانات براساس شکل بندي و چگونگي غريزه است که در برابر ناملايمات و عوامل ويرانگر طبيعت و خطرات ناشي از ديگر جانداران قوي تراز خود ، پايداري مي کنند و اگر فاقد توان باشند ، محکوم به زوال و حتا انقراض نسل و نوع مي گردند . نوع آدمي هرچند از غرايز که همان صفات ژنتيکي باشد ، برخوردار است اما به دليل داشتن قدرت تعقل و تفکر ولاجرم تغيير و تحول ؛ توانسته و مي تواند پديده ها و عوامل دروني و بيروني محيط زيست خود را شناسايي کرده و کيفيت هاي مفيد يا مضر را به بخش عمده يي از تجربه ، آگاهي و دانش خود مبدل کند . قابليت انطباق با محيط زيست حتا درتئوري « انواع » داروين هم به معني تسليم و پذيرش شرايط تحميلي و نامساعد نمي باشد که اگر چنين بود ، نسل بسيار از موجودات زنده به آساني محو و نابود مي شد . شاخص اين مسئله درعرصه حيات اجتماعي انسان بيشتر قابل فهم و نيز تعيين کننده است . ملل تحت انقياد حکام مستبد بايد بدانند که قابليت انطباق نه سازش و مدارا و تحمل است بلکه برانگيختن قواي مقابله با عوامل ضد حيات آزاد جامعه مي باشد . قابليت انطباق درحيات اجتماعي بدين معني ست که عنصر اجتماعي عاجز و تسليم نماند . در برابر زورگويي ها و تحميلات استيلا جويانه حاکمان مستبد مقاومت کند وکمر به تغيير شرايط بربندد . طبيعي ست که درجوامعي که مستبدان ظرفيت تغييرو اصلاح نداشته باشند وصرفاً به اتکاي سرکوب عريان و ضرب و زور تبليغات و عوامفريبي و کشت و کشتار بخواهند به حيات ننگين و ظالمانه خود ادامه دهند ، نمي توان انتظارداشت که اکثريت جامعه بطور پيوسته و فراگير دربرابر نظام ؛ قد علم کنند . دراينجاست که نقش نيروي پيشتاز بطور محسوس آشکار مي گردد . نيروي پيشتاز برخلاف ديدگاه هايي که درحاکميت خود به بن بست رسيدند ، يک طبقه خاص نمي تواند باشد که پرچم آزادي و رهايي را بلند کرده به پيش ببرد . مبارزه براي کسب آزادي دربرگيرنده اقشار و طبقات مختلف تحت ستم مي باشد . درتمامي عرصه هاي حيات اجتماعي انسان ، نيروهاي پيشرو تعيين کننده بوده و هستند ، چه درزمينه علوم و فنون و هنر و ادبيات وچه درزمينه سياسي و اجتماعي . بشرهمواره با دو نيروي پيشتاز روبرو بوده است : پيشتاز تکامل دهنده و پيشتاز مخرب و ضد تکامل . بدون حضور رهبري سالم ، صديق و شجاع و مقاوم ؛ نيروي پيشتاز نمي تواند بپايد . نه تنها نمي تواند پايدار بماند که حتا آماده براي پسرفت و تسليم و بي اراده شدن در برابر دشمن مشترک يعني حاکميت جبار ، مي شود . ما دراينجا نمي خواهيم با آوردن نمونه هاي عيني تاريخي ، بحث را به درازا بکشيم اما همگان کم و بيش شاهد بوده و مي دانند که چه تشکل هاي پرجمعيت و صاحب سازمان نظامي و افراد جان برکف ، به دليل ضعف وعدم استقلال و صداقت وشايستگي ، با فوتي برباد رفتند و آنچه از غبار آنان برزمين نشست امروز آستانبوس و خدمتگزار وحشتناک ترين استبداد خشن و وحشي بنيادگراي حاکم بر ايران است . عملکرد چنان رهبران خود معطلي بود که متأسفانه و به سود رژيم حاکم ، بذريأس و نوميدي و بي اعتقادي در بخشي از روشنفکران جامعه ايران پراکند که هنوزهم مردم و نيروي پيشتاز آنان از گزند آن درامان نيست . از ديدگاه ماترياليسم تاريخي و فلسفي آن جماعت و امثالهم ، نقش محيط عمده و نقش فرد انکار مي شد . براساس آن نگرش ، فرد تعيين کننده رهبري به حساب نمي آمد واين درحالي بود که نه تنها براي مارکس و انگلس و لنين يقه چاک مي دادند و در ستايش کف برلب مي آوردند که حتا استالين را هم پدر يگانه خود مي دانستند . مسعود قهرمان ، مريم قهرمان گناهشان چيست ؟ اصالت و صداقت همراه با شجاعت و پايداري و قاطع و بي ترديد و مهاجم ماندن در برابر استبدادي که بي استعدادي خود را براي استحاله نشان داده است . اگر قهرمانشهراشرف مانده است آنهم به غرورآميزترين شکل مقاومت در بدترين شرايط ممکن ، اگر ستاد مقاومت« ا ُور» با پرچمداري مريم قهرمان روزبه روز نيروهاي بيشتري از بشردوستان جهان را گرد مي آورد ، اگر سازمان مجاهدين خلق وشوراي ملي مقاومت و جميع هواداران وفادار و صديق ايستادگي مي کنند ، همه و همه به خاطر « ديکتاتور» !! بودن مسعود و اورادي که او برآنان فوت کرده است ، مي باشد !!. زهي بي شرمي ، زهي دنائت و بي انصافي ! .

نقش رهبري غيرقابل انکاراست . اگر به جاي پازن گله وحوش خميني قاتل دجال ، آيت الله طالقاني پرچم رهبري را بدست داشت آيا همان پيش مي آمد که آمد و ديديم ؟ مثال هاي ديگر لزومي ندارد . گفته اند از کوزه همان برون تراود که دراوست . پايورزي افتخارآميز مقاومت ايران و درخط مقدم قهرمانشهر اشرف نمودار زنده يي از ماهيت و جوهره رهبري ست و لاغير و دشمن و اضداد و معاندان نيز از همين در رنج اند . رياکارانه دل براعضاي « ساده دل » !! مي سوزانند تا نقش تعيين کننده و بالنده رهبري را لوث و سياه کنند که البته کور خوانده اند . درپروسه ناهموار و پرتلاطم يک مبارزه سنگين و سخت ، شخصيت آدمي به محک آزمون خواهد نشست . ضعف شخصيت و اخلاق انساني کار عناد و تنگ نظري و بي انصافي را بجايي مي رساند که عنصري مدعي مدافع حقوق بشر درمصاحبه ها و سخنراني هاي خيلي حقوق بشري خود کوچکترين اشاره يي به حق و حقوق قهرمانان مورد توطئه و هجوم رژيم ملايان و ايادي آنها درعراق نمي کند . البته اين براي مقاومت ايران و اصل مسئله بي تفاوت است . نهايت درشرايط ويژه امروز ، هرکس خود را بنا به منش واقعي اش به معرض ديد عموم مي گذارد . خيل بشردوستان جهان براي مقاومت ايران سرمايه يي ست که با رنج و فعاليت هاي شبانه روزي حاصل آمده . سکوت مشکوک ايکس يا ايگرگ وطني ، آب دهاني ست که سرانجام به خودشان و اعتبار خودشان برمي گردد .

ما به حق مي دانيم که اگر ايمان و اعتقادمان به رهبري جنبش مقاومت ، به مريم قهرمان و مسعود قهرمان و ياران بلافصل ايندو ؛ روز به روز بيشتر و بيشتر گردد . آنان بي تزلزل ايستاده اند که اشرف هم و مقاومت ايران هم در مجموع بي بيم و هراس و ترديد ايستاده است . سلام به قهرمانشهراشرف ، سلام به سازمان مجاهدين خلق و شوراي ملي مقاومت و هواداران وفادار و سلام برتمامي مبارزان راه آزادي و رهايي از قيد استبداد .

0 نظرات: