۱۳۸۴ آبان ۶, جمعه

بیانیه ته پیازچه(10)

رحمان کریمی



ــــــ یک توضیح :

پیش از پی گرفتن مطالب مورد بحث ، ضروری می دانم بدین نکته اشاره کنم که آنچه تا کنون آمده و خواهد آمد صرفاً و مطلقاً حاصل اراده ، تصمیم و برداشت های فردی خودم بوده و هست . هیچ کس یا جریانی حتا به اشاره یی کوچک ، مستقیم یا غیرمستقیم ذی مدخل نمی باشد . روزگاری دررابطه با استعفای مخلص ازکانون نویسندگان ، یکی از قلمزنان عضو، براین گمان باطل و ناروا رفته بود ودیگر کافی ست . سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت به تجربه یی بس طولانی نشان داده اند که دربرابر مخالفان مغرض ژاژخای ازچه میزان شجاعت اخلاقی ، اعتماد به نفس و صراحت لهجه برخوردارند که نیازی نباشد که خود را پشت الف آدمی چون من پنهان کنند . نگارنده هم که سال هاست با افتخار کنارو با مقاومت ایران هست ، کسی نیست که خود را وسیله قراردهد . من استقلال خودم را دارم و برپایه همین استقلال ، حرف هایم را درست یا نادرست ، بیان می کنم . مجاهدین خلق و شوراییان دروقت وجای لازم ، از صبر ایوب پیشی می گیرند . اگر چند سال است که دربرابر یاوه سرایی ها ودق دل خالی کردن های بعضی بلند گوها و جعبه جادویی ها سکوت پیشه کرده اند نه از سر ضعف یا عقب نشینی ست که درحقیقت نمی خواهند درشرایط حساس این ایام وقت و انرژی بس ضروری خود را صرف یا هیچ کنند . بنا براین خیال همه گان راحت باشد که این « ته پیازچه » جز حقیقت ، هیچ کس یا جریانی را وکالت و نمایندگی نمی کند . دست برقضا ، امروز صبح که برای خرید مایحتاج بیرون رفته بودم ، برحسب تصادف به یک جوان شریف هوادار مجاهدین خلق برخورد کردم . دوست عزیز انگارکه کفر ابلیس را دیده باشد سر به زیر با اخم و تخم تمام ازلای دندان های فروبسته اش سلامی کرد و به تندی رد شد . و اتفاقاً ساعتی دیگر یکی از خواهران خوب را دیدم که من مورچه آنقدر به زمین چسبیده بودم که به نظر نیامد . والسلام توضیح تمام .

.... مخالفان انقلاب 57 و عمدتاً سلطنت طلبان ، همهٌ کاسه کوزه های استیلای مصیبت بار خمینیسم را برسر سازمان های چپ وسازمان مجاهدین خلق و دیگر مشارکت کنندگان درانقلاب خرد می کنند وبه اتکای حضور هیولای مخوف آخوندی درصحنه ملی و بین المللی ، می خواهند نه تنها در مقام تبرئه خود برآمده و مشروعیت گذشته خود را به رخ بکشند ، بل چیززیادی هم طلبکارمردم باشند ! . سطح تبلیغات آنقدر بالا گرفته که بخشی از چپ نمایان راست رو ، و ملیون همیشه راست رو ، درنهایت افلاس و درماندگی رویی منتظر به فرج و گشایش از درون رژیم دارند و رویی با این ورشکستگان به تقصیر ، فسیل هایی که درصحنه سیاسی تاریخ خونبار امروز ایران ، فقط آرواره هایشان از کار نیفتاده هم چنان که شم بازاریابی اقتصادی شان . کسانی که خود دهه ها ضد آزادی و دموکراسی بوده و مبارزان را سرکوب می کرده اند ، امروز واقعاً چگونه می توانند خود مبارز راه استبداد شوند ؟ نیک که بنگریم هم امروز در موضع اپوزیسیون رژیم حاکم ، کار اساسی آنها مبارزه با مبارزان واقعی ست و جز این نیست . یکی دیگر از هنرهای مبارزاتی آقایان مغشوش و منحرف و فاسد کردن افکار و اذهان عمومی نسبت به واقعیت هاست . وقتی رژیم خمینی برسر کار آمد ، خیل قابل ملاحظه یی از کارشناسان ، متخصصان ، تکنوکرات ها و بیشتر دلالان سرمایه داری بین المللی به خارج هجوم آوردند . اعوان و انصار مکتبی خمینی سررشته اداره مملکت بزرگی چون ایران نداشتند . این سئوال مطرح است که این مجاهدین خلق و فدائیان بودند که ماندند و چرخ های بوروکراسی و اطلاعاتی ، نظامی و اقتصادی نظام را به حرکت درآوردند یا سلطنت طلبانی که ماندن را بررفتن پرصرفه تر دیدند . مقامات رژیم آخوندی که هیچ تجربه کارشناسی در رشته های مختلف درخارج کشور ودر رابطه با انواع خرید ها نداشتند ، از خوش خدمتی و دلالی مجاهدین خلق و دیگر گروه های چپ برخوردار شدند یا سلطنت طلبانی که سال ها در کارشان خبره شده بودند ؟ در طول جنگ هشت ساله چه کسانی – که بعضی هم لو رفتند – دلالی اسلحه رژیم و شرکت های تسلیحاتی خارجی می کردند و بنام دفاع و کمک به وطن در برابر اجنبی ، ثروت ها به جیب زدند ؟ لابد مجاهدین خلق و اعضای شورای ملی مقاومت !! . ( زنـــــــــده بـــــــــاد « وتن ! » ) . اینها اتهام واهی یا مغرضانه نیست . حقایق تلخی ست که دامن نشریات تا منفردان و حتا بعضی از به ظاهر فعالان آنها را نیز گرفت . آخرین ، دادگاه برلین و لو رفتن مسئول تشکیلات سلطنت طلبان در برلین بعنوان عامل وزارت اطلاعات رژیم آخوندی . آری ، چنین جماعت و عناصری هستند که دارند درکانال های تلویزیونی خود ، مجاهدین خلق و دیگر گروه های شرکت کننده در انقلاب 57 را سین – جیم می کنند . در بررسی و تحلیل انقلاب 57 بسیار کتاب ها ، مقالات ، جزوات به نگارش درآمده که مستدل به اثبات رسانده اند که این قدرقدرت آریا مهر بود که بنا به ماهیت ارتجاعی و ترسی که از چپ داشت ، بیشترین میدان و فرصت را برای ملایان و بیشترین فشار ، سرکوب و تنگنا را روی فداییان خلق و مجاهدین خلق گذارده بود . آخوند دستغیب که نماینده خمینی در شیراز بود و بعد از انقلاب به دست یک مجاهد خلق به هلاکت رسید ، از مبارزان !! دوره شاه به حساب می آمد . یعنی حضرت آیت الله هروقت فضا را مساعد می دید به حساب امام حسین به شاه گوشه می زد . وقتی گوشه ، خیلی گوشه پیدا می کرد و همیشه مصادف می شد با تابستان ، آقا را به کرج تبعید می کردند . او در منزل یکی از تجار شیرازی مقیم کرج رحل اقامت می افکند تا تابستان خود را بنام تبعید در خوش آب و هوا ترین شهرها سپری کند . من خود شاهد بودم که اول سرما ، تبعید تمام می شد و تبعیدی آب زیر پوست دویده ، تشریف فرما می شدند برای یک دور مبارزه دیگر ؟ . آقایان سلطنت طلب مدعی خود بفرمایند که دستگاه ساواک همایونی با پاک و پاکبازترین جوانان با سواد و وطن پرست ما به اتهام خرابکار چه ها کردند ؟ .

یکی از یقه گیری های سرگذر سلطنت طلبان و مخالفان انقلاب 57 ، متهم کردن مجاهدین خلق به همدستی با خمینی ست . تکرار باید کرد که به یمن عنایت و خردمندی داهیانه آن اعلیحضرت مرحوم ، بنیانگزاران و رهبران دوسازمان مجاهدین خلق و فداییان خلق یا اعدام یا در درگیری های با ساواک شاه ، شهید و یا ماندگان در زندان بسر می بردند . آنها زمانی از زندان ها بیرون آمدند که دیگر کارازکار گذشته بود . خمینی با داشتن عنوان « امام » دریک دست و بیعت نهضت آزادی ، جبهه ملی ایران ، حزب توده و موافقت سیاست تعیین کننده خارجی دردست دیگر ، سوار برامواج گسترده و خروشان قیام مردم ایران شده بود و هرکس و هر جریانی که بخواست در آن هنگامه فراگیر خلاف جریان آب شنا کند ، محکوم و مغضوب ملیونی مردم می شد . درآن موج و غریو بی سابقه که جهان را میخکوب و تحت الشعاع خود قرارداده بود ، چه کسی می توانست میان مردم کرسی بگذارد و دهانی دیگر بخواند . بنا به فلسفه ودیدگاه شما آخرین فرصت برای نیامدن خمینی ، مدت کوتاه 37 روزه نخست وزیری دکتر شاپور بختیار بود که او هم از پایگاه سیاسی دیرین خود ، توسط یاران دیرین خود طرد و تنها شد . چرا ؟ چون یاران در نوفل لوشاتو با خمینی بیعت کرده منتطر مقام وزارت بودند . طبق مدارک و شواهد زنده و خاطرات خود دکتر بختیار و دیگر صاحب منصبان سلطنت طلب ، این ژنرال های همایونی بودند که در ستاد بزرگ ارتشتاران به دور ژنرال آمریکایی هایزر حلقه زده و حلقه به گوش ایستاده بودند و مثل خود هایزر برای نخست وزیر وقت تره هم خرد نمی کردند . شماها هم که از شدت دلاوری و جانثاری به ذات اقدس ملوکانه ، دو پا داشتید ده پای دیگر قرض کردید تا برای مبارزه با مجاهدین خلق خود را به خارج کشور برسانید ....


ادامه دارد

0 نظرات: