۱۳۸۴ آبان ۳, سه‌شنبه

بیانیه ته پیازچه(8)

رحمان کریمی


.... دریک نگاه و جمع بندی کلی و نه جامع ، نگارنده به عنوان یک شهروند ایرانی درتبعید ؛ ازپی گذشت 27 سال ؛ امروز خود را دربرابرچهار جریان مطرح در سیاست ایران روی درروی می بینم :

1 – رژیم ننگین ، فاسد ، محیل و قصاب ملایان حاکم .

2 – اپوزیسیون رژیم .

3- سیاست های خارجی .

4- مردم دربند اسارت ایران زمین .

دقیقاً از جمله کسانی بودم که از سومین روزپیروزی انقلاب 57 به زنم فرشته و خانواده و هرکس که با اودر تماس بودم ، به صراحت گفتم که ما انقلاب را باخته ایم . هرگز نه برای خمینی شعری سرودم و نه برای انقلاب . دیگران چه سرودند و چه ها کردند ، بماند . بنا براین من در برابرجرثومه خمینیسم هیچ نقطه ابهام یا نیم امیدی نداشته و ندارم و تا آنها هستند هرگز نخواهم داشت . گول هیچ شامورته بازی از آن جماعت پای یک سفره نشسته ، نخواهم خورد . پس به عنوان یک ایرانی حسابم با جریان اول روشن و معلوم است .

جریان دوم یعنی اپوزیسیون را می توان کلی ، چنین تقسیم کرد :

الف – طیف های مختلف سلطنت طلب از مشروطه خواهان تا شاه الهی ها ، جملگی در پی یک اعلیحضرت هستند که روزو روزگاری ، دری به تخته یی بخورد و آقا یعنی ایالات متحده آمریکا آن اعلیحضرت را روی دوش بگیرد و به تهران ببرد تا آنها هم دگرباره به وصال خود برسند ! .

ب – طیف های مختلف چپ . ازسر موضعی ها یعنی مخالفان جدی تمامیت نظام آخوندی تا دموکرات های دو آتشه وازشدت برشته گی ، سوخته . سر موضع ماندگان که عمدتاً انسان هایی شریف ، صمیمی ولی در گذشتهٌ ساقط شده ، گیرکرده هستند ، همچنان بی توجه به تحولات عظیم جهانی با قلم و بیان درکار تشکل پرولتاریای ایران هستند تا آنها را به حکومت حقه خود برسانند . عدم شناخت – بی هیچ سوء نیت – موجب سادگی می شود . ما بقی چپ ها یا مردد ، سردرگم و به انتظار نشسته هستند یا درکار وقوع معجزه وپیدا شدن قهرمانی ! از میان تبار ملایان حاکم . همه را منفرداً مد نظر ندارم و اشاره ام به حرکت خط و جریان است . جز برسر موضع ماندگان ، بقیه ، متأسفانه مثل آحاد و بخش هایی از سلطنت طلبان کارشان به دلالی سیاسی – فرهنگی رژیم و لفت ولیس های فردی از ِقَبَل ملایان کشیده شد . و مهمتر ترمزی در حرکت اپوزیسیون واقعی و آگاهی توده های مردم .

پ – ملیون و به ویژه جبهه ملی ایران که بالاخره از لحاظ حافظهٌ تاریخی ، خانه سیاسی راد مرد سترگی چون مصدق بوده است ، متأسفانه تا به امروز کلید داران این خانه پر افتخار ، گامی درجهت سربلندی مصدق برنداشته اند . نام مصدق عزیز، ایران و ایرانی را دگرباره اشغال و تسخیر کرده است و نه اشباع . اشباع کردن کار رهروان راه مصدق است . آن پیرمرد نجیب و بس آزاده احمدآباد دیگر درمیان ما نیست . و این ماییم که باید رسالت ناتمام او را تا کمال و پیروزی همراه و همقدم بشویم . ملیون ما گویی باک بنزین شان واقعاً تمام شده است . زرنگ ترین آنها ، کسانی هستند که روی سقف یا کاپوت ما شین ایستاده اند و هی نطق می کنند ، اعلامیه می دهند و دعوت به نشست برای یک ائتلاف ملی می کنند . یعنی چون نیک بنگری برای گرفتن دزد می خواهند با شرکای دزد مشورت وهم پیمان شوند ! . این را از سر سرزنش نمی گویم ، بل دلم می سوزد ، هم برای مصدق وهم برای دوستداران مصدق یعنی اکثریت مردم ایران . من دروطن پرستی بعضی از کلیدداران که با آنها حشر و نشر داشته ام ، شکی ندارم . اما وطن پرستی به تنهایی پاسخگوی معضل بی سابقه امروز ایران نیست . خیلی چیزهای دیگر لازم دارد که من سال هاست در مقاومت ایران ، خاصه در شورای ملی مقاومت دیده و می بینم . مگر تا زمانی که مرزبندی قاطع خودتان را به وعده و وعیدهای روباه مکاررفسنجانی و قاصدان او به اروپا ، مخدوش نکرده بودید ، این ته پیازچه با قلم و قدم و بیانش با شما نبود ؟ حتماً دوستان کلیددار از یاد نبرده اند که خودشان اظهار لطف کرده مخلص را تا سالن دانشگاه های هامبورگ ، فرانکفورت و ... می بردند تا شعر علیه رژیم بخوانم . تابلو جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملی به ترفند رفسنجانی درتهران بالا رفت آنهم برای مدتی بس کوتاه . ولی آقایان در اروپا آن را سرفصل یک تحول بزرگ تلقی و باور کردند . دو جوان را به نزد من فرستادند که دیگر وقت شعرسرودن نیست . چرا ؟ چون همین فرداست که جبهه ملی را صدا کنند که بیایید دولت تشکیل دهید و ما باید از هم اکنون در رشته های مختلف برنامه داشته باشیم ووقت است که تو تجربه بیست سال معلمی ات را درطرح هایی آموزشی پیاده کنی !! . جل الخالق ! . از آن وقت دیگر پا نگرفتید که نگرفتید . حالا می خواهید بروید با اکثریت نشست بگذارید یا با امثالی چون مهدی خانبابا تهرانی ، فرقی نمی کند . کار ازاین حرف ها گذشته است . من و فرشته بارها اشک شما را آقای دکترکه با شنیدن نام ایران جاری می شد و حقاً اشک تمساح هم نبود ، دیده ام . معتقدم آدم درخلوت اشک بریزد بهتر از آن است که گلو میان جمعی ، پاره کند که دیگر اینکاره نیستند و سیاست برایشان چیز دست دومی شده است که می توانند درکنار کارهای روزمره شان برای سری میان سرها داشتن ، به آن فکر و چند ماهی یکبار نشستی داشته باشند . نشست هایی که به مجلس ترحیم بیشتر شباهت دارد تا مجلسی از اپوزیسیون . بیست و چند سال است که شاهد این نشست و برخاست های گوناگون هستیم و تا کنون در محدوده متولیان و برگزارکنندگان هم بجایی نرسیده است جز آنکه اگر به گوش مردم رسیده باشد ، ضمن بی اعتنایی و نا باوری ، موجب سردرگمی بیشتر هم شده است .

ت – مقاومت ایران یعنی سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت ایران که موضع و پایگاه سیاسی نگارنده است و بدان هم با دلایل عدیده افتخار می کنم . سخن با این پایگاه پایدار ، تمام ایثار و در محاصره دشمنان و اشتباهات خود ، می ماند برای شماره بعد ...

ادامه دارد

0 نظرات: