۱۳۸۴ مهر ۲۵, دوشنبه

بیانیه ته پیازچه(4)

رحمان کریمی


.... گفتم مجازات ، اما گمان نرود که این ، صرفاً شامل اهل قلم وهنر مقاومت آنهم از سمت وسوهایی که نباید می شود . رنج و درد این عزیزان شریف مضاعف است اما اصل مجازات با شدت وحدت متفاوت دامنگیر قشرروشنفکر وبه تبع کل جامعهٌ ایران است . گذشته از چند و چون وبررسی تاریخی ادوار پیشین ، اگر انقلاب مشروطه را بعنوان یک سرفصل ونقطه عطف نوین در نظر بگیریم ، به هدر رفتن حاصل مجاهدات و تلاش های سیاسی و فرهنگی ضمن عبرت آموز بودن می توان در هزارهٌ سوم میلادی آن را یک مجازات سخت هم تلقی کرد . انقلاب مشروطه صرفاً ازیک جنبش و حرکت سیاسی حاصل نشد . جنبش روشنگری و فکری و فرهنگی پیش و درطول این انقلاب ، نمادی بود که هرگز اندیشه و فرهنگ ورزان بعدی به دلایل مختلف و عدیده آن را دنبال نکردند و اگر این اهتمام از جانب افرادی دنبال شد ، صورتی پیوسته ، تعیین کننده و نتیجه بخش نداشت و نیرویی صرف بردن آن تحقیقات به میان مردم در صحنه نبود . انقلاب مشروطه دربُعد سیاسی آن عقیم ، منحرف و معطل ماند و صدا و پیام فرهنگی آن مورد هجوم ایدئولوژی های صادراتی و ناسیونالیستی و بطور کلی معارضات و قدرت طلبی های سیاسی قرار گرفت و به جنس دست دوم و حاشیه یی تبدیل شد . چنین است که درهرهیئت ونمای سیاسی و فکری باشیم از حیث عملکردهای فردی چندان تفاوت عمده یی باهم نداریم . هنوز منافع جمعی و ملی دستخوش امیال ، اغراض و استنباطات فردی می باشد. آن وجوه مشترکی که اقشار یک ملت را درمسلک ها و اهداف مختلف می تواند دربر بگیرد تا بتوانیم حد میدان رقابت ، مقابله و مخالفت را دریابیم ، درما رشد نکرده است . وقتی با چیزی سر عناد یا لجاج داریم ، آن را درصف مقدم دشمن اصلی و مشترک قرار می دهیم و بلکه دشمن مشترک را دستکم می گیریم تا آن کس یا چیز یا جریان را به تمامی سیاه و تباه و شکست خورده بکنیم . این نُمود های مخل مذموم اخلاقی متأسفانه در جامعه ما فراگیر بوده و هست و من هیچ جریانی را از این امر مستثنا نمی کنم . وبه همین دلیل می گویم اهل قلم و هنر مقاومت ایران نیز برکنار از اشکالات و کسری ها نمی باشند. غیرمتعهدان به شکلی از مرحله پرت اند و متعهدان به شکلی دیگر. دو طرف نیاز به شناخت بیرون از شعار ، جامعه امروزین خود دارند. مقتضیات و مطالبات یک ملت در مقاطع و برهه های زمانی و تاریخی به یکسان نمی باشد . جهان پیوسته متغییر ودر حال تولید از یک طرف ، عوامل و موجبات درونی خاصه بار وتور گسترده حاکمیت دیکتاتوری روز از طرف دیگر ، حال وهوا ، خصوصیات و خواست های ملت را تحت تأثیر مستقیم خود قرار می دهند . مثلاً دریک دوره خاص شاعری مثل فروغ فرخزاد آنهم به تعبیر و کنایه های زیرکانه و درخور تفسیر ، می توانست بگوید : « من خواب دیده ام که کسی می آید که مثل هیچ کس نیست » دیری نگذشت که خواب آن شاعر حساس و صمیمی تعبیر شد و کسی آمد مثل خمینی ، ناکس تراز ناکسان روزگار. بعد از او دیگران هم هی خواب دیدند و خواب دیدند . شاعر مبارز امروز باید حواسش به جامعه اش ، جمع و معطوف باشد ودیگراز این وعده ها ندهد که : « کسی می آید با بغلی از ترانه ها » . ممکن است با آهنگ و صدا به این حرف جلوه یی داد ولی مسلماً در جامعه ما کارساز نخواهد بود. آن کسی که شاعر عزیز ما در نظر دارد ، قرار نیست بیاید . او سال هاست که آمده و درکار مبارزه است . باید شعر یا ترانه پاسخگوی نیازهای واقعی و زمینه های تحرکی جامعه باشد البته به گونه یی احساسی آری ولی فانتزی گونه نه . دوست شاعرم و همه ما باید بدانیم که با پشت سر گذاشته ها و دستمالی شده ها خود را مشغول و مشعوف نکنیم . دم گرم و حرف حق برای خودش اعتبار و حرمتی فراتر از هر گنده گویی دیگر دارد. کف زدن های محدود الزاماً و حتماً استعداد فراگیری جغرافیای سیاسی ایران زمین را تعیین و تبیین نمی کند. مقاومت سرفراز ایران برای ایران و رهایی ملت آن رنج هر مبارزه سنگینی را به جان خریده است . ادبیات این مقاومت یعنی حوزه فرهنگی آن می بایست از حجم و وسعت و دید و بصیرت افزون تری برخوردار باشد و پیام این مقاومت را به کارا و مؤثر ترین شکل ممکن به مردم و پیام مردم را به مقاومت برساند . این وظیفه یی حساس تر و خطیرتراز آن ست که با ردیف مشتی کلمات پر طمطراق آن را تمام شده تلقی کنیم . بجز استثناهایی ، اغلب اشعار به دلم نمی نشیند و آنها را مصنوعی و ساخته و پرداخته می بینم . اخیراً در ضمیمه نشریه گرامی « مجاهد» شعری از « حمید اسدیان » خواندم که سخت اثرکرد و تصور می کنم این شعر خوب یک نقطه عطف نوین و جالبی در کارهای شعری اوباشد . نمی دانم خودش تا چه حد توجه کرده است . منظورم شعر « این حجم رقصندهٌ گریان را ... » می باشد .

هنر و ادبیات مقاومت باید خون منجمد شده دررگ ها را باز وجاری کند واین تنها با شعار و وعده ها ممکن نیست . باید شعر و آهنگ اثری عمیق ، فراگیر و ماندگار داشته باشد . گذشته ، نمونه ها بجا گذارده است . نگاه کنید به « مرا ببوس » ، « جمعه سیاه » و.... « یار دبستانی » . انرژی و هم وغم نباید فقط صرف تولید مناسبتی و تهییج ناپایا بشود . در کنار این گونه کارهای لازم آثار اثر گذار عمومی و همیشگی بوجود آورد . ما در مقاومت آهنگسازان و خوانندگان نیرومندی داریم که احتیاج به حمایت بیشتری دارند .....

ادامه دارد

0 نظرات: