۱۳۸۴ مهر ۲۲, جمعه

بیانیه ته پیازچه


رحمان کریمی


دیشب ، دوراز جان همگی ، خواب دیدم که بالاخره یک روز خواهم مرد . دیدم دنیا پراز اطلاعیه و بیانیه هست . گفتم چرا تو پیرمرد نه ؟ پیازچه گفتم چون با توجه به گستردگی و بالا بلندی شعر پارسی دردرازنای عبرت آموز تاریخ پر فراز ونشیب ایران زمین ، همین هم نیستم . هرآدمی ، به هرگونه یی ، بالاخره یک روز حرف هایی برای گفتن دارد ، گیرم که به مفت هم نیارزد . بنا براین می گویم که این متکلم حاضر درتمامی طول عمرش ، آدمی با صراحت لهجه و بی تعارف بوده و هست . و بدین گناه کبیره صرفنظر از مظالم و تعدیات دو نظام دیکتاتوری ، بسی چوب ها از نازنین های اندک رنج خورده و هرگز آدم نشده است . این را گفتم که هرکس دلش می خواهد از حرف های من برنجد و هرگز نبخشد .

مخلص سال هاست که کار نقد و بررسی ادبی – هنری را بوسیده ، به کناری نهاده ام . چون جامعه ما و به ویژه قشر روشنفکر و سیاسی ، چندان از ظرفیت قابل تحملی برای انتقاد و احتمالاً حرف حقی ، برخوردار نیست . در پوشیده داشتن معایب کار و کشاندن آن به محفل و برخوردهای خصوصی ، آنهم بدون حضور سوژه یا متهم ، ید طولایی داریم . هر ملتی خصوصیات خود را برحسب چگونگی بافت و ساختار جامع تاریخی اش ، دارا می باشد . ما از رک گویان می رنجیم و قهر وغیظ می کنیم . برای او قیافه می گیریم و مثل یک دشمن یا عنصری مشکوک یا ملعون ، طردش می کنیم . کسی را دوست می داریم که مارا به هر دلیل به به و چه چه کند و دربرابر اشکالات ما ، لب فروبسته و خوددار بماند . یعنی درحقیقت ما را با اشکالات و معایبمان راحت بگذارد . حال چگونه می توان این رسم و اخلاق را با قدر دوستی و دلسوزی و حس تصحیح و تعالی تعریف و توجیه کرد ، قابل فهم نیست اما در قلمرو تجربه و زندگی فردی و اجتماعی روزمره چه بسیار . و چنین است که بسیاری از توان ها و استعداد ها یا به هرز می روند و یا به بی راهه .

کلاً سیستم های دیکتاتوری بیماری زا و درزمینه تفکر و فرهنگ و شخصیت انسانی ، مخرب و مزاحم هستند اما این قانون متناسب با نوع و دکترین نظام استبدادی حاکم ، شدت و ضعف دارد . یکی ازنخستین پدیده های تحمیلی نظام آخوندی ، ویرانگری و اضمحلال شخصیت انسان آگاه و بصیر ایرانی و بکار گرفتن حد اکثر نادانان و بی شخصیت ها و مزلفان جامعه قرن ها لگدکوب شده ایران بود . این نظام از پس وحشیانه ترین یورش به منش ، حرمت و حیثیت و فرهنگ بالنده انسانی ، میان ماندگان نان به نرخ روزخور و فرصت طلبان ، عضوگیری کرد تا ارابه حامل مردگان تاریخی بتوانند در جاده تمدن امروزی ، زنده نمایی کنند . در عصر بی رحم ترین دیکتاتوری ایدئولوژیک بنیادگرا ، هیچ کس متوقع نیست که همگان یا لااقل قشر روشنفکران به تمامی به صحنه مبارزه و مقابله بیایند . مسئله این است که صحنه فقط مبارزه دو نیرو را شامل نمی گردد . هر روشنفکر اگر روشنفکر است با هر ابزار فرهنگی ، ادبی یا هنری که مجهز است ، می تواند به سود مبارزان و به زیان دیکتاتوری نقشی اثر بخش ایفا کند . تجربه تاریخ ایران زمین و به ویژه عصر حاضر براین دلالت دارد که مبارزان جان برکف راه آزادی همراه با یورش های سبعانه نظام حاکم از سوی بخشی از روشنفکران سرخورده ، مأیوس و فرصت طلب هم که می پندارند تاریخ یک ملت به طول وعرض قامت و حوصله شخص شخیص خودشان هست ، ضربه هایی می خورند که نباید . تاریخ ، فرهنگ ، سیاست ، اخلاق و منش توسط چه قشری از اقشار جامعه ، درهر دوره ، تعریف و تأیید یا تصحیح و تکمیل می گردد ؟ مگر توسط نخبگان و فرهیختگان و روشنفکران مدعی . دردناک و تأسف آور اینجاست که در روند زمانی ، ملت بی ادعا برحسب تجربه های تلخ و شیرین عینی درس هایی می آموزد که زیر آوار فرمایشات گهربار افاده فروشان ظاهراً همراه و دلسوز ، یعنی روشنفکران ، برای موقت هم که باشد بی تأثیر و تدوین می ماند . از آنجا که این ته پیازچه ، به حکمت خداوند یا طبیعت یا توطئه مشترک پدر و مادر و اجداد خدا بیا مرز آن دو مرحوم ، خل و اهل کلام آفریده شد ، لازم می داند که پیش از تعبیر خواب شب پیش ، با اهل کلام کمی نااهلی کند و حرف هایی بزند که شاید در واویلای امروز ، شنوایی نداشته باشد .

دنباله این بیانیه ، عنقریب خواهد آمد ......


ادامه دارد


0 نظرات: