۱۳۸۴ آبان ۱, یکشنبه

بیانیه ته پیازچه(7)

رحمان کریمی


.... ای کاش این « نویسنده مبارز راه آزادی » ! که به خاطر مبارزاتش از مؤسسه آمریکایی جایزه ده هزاردلاری دریافت می کند ، به چاپ آثارش در نشریات داخل کشور اکتفا می کرد و دیگر گامی بلندتراز آن مبارزه خطیر برنمی داشت . ایشان با دوستان نویسنده و هنرمند خود درهلند ، در پیش دولت و مراکز متعدد ذی ربط نقش مدافع پناهندگان سیاسی را بازی کرده و بنام همان پناهندگان کمک های مالی قابل ملاحظه یی گرفته و بعد درمیان پناهندگان به تبلیغ بازگشت و رفت و آمد به ایران ، می پرداختند . همین نویسنده مبارز به اتفاق تنی چند مثل خود که همگی در « تبعید » ! بسر می برند ، به تاجیکستان می رود تا سخنرانی کند . آنجا چه خبراست ؟ کنگره یی مشترک توسط دولت آخوندها درایران و دولت تاجیکستان برای پیشبرد زبان و فرهنگ دوملت برادر برگزار شده است . وقتی نویسنده تبعیدی پشت تریبون قرار می گیرد ، دو مدیرکل وزارت خارجه و سفیر حکومت آخوندی در صف اول به بیانات مبارزه طلبانه !! او گوش می دهند و کف می زنند . همین حضرت درهمان نشست مجمع عمومی کانون می خواست دوست قدیمی خود را که مخلص باشم حول آن شاهکار رزمی اش ، رنگ بفرماید ، غافل از آنکه من گزارش کنگره فرهنگی – سیاسی رژیم را در تاجیکستان به قلم « دکتر چنگیز پهلوان » که خود جزو هیئت اعزامی از ایران بود درماهنامه « کلک » خوانده بودم و از ماوقع جریان اطلاع داشتم . این نویسنده که به خاطر مبارزات آزادیخواهانه اش علیه رژیم آخوندی جایزه دریافت می کند ، همان کسی ست که وقتی رژیم به دستیاری وزارت خارجه آلمان و تنی چند ایرانی که در دهه شصت میلادی از مبارزان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی بودند ! ، عبا و عمامه ، نعلین و تسبیح ( جای آفتابه آقا خالی ) خمینی دجال را دریکی از موزه های معروف برلین به تماشای عموم گذاشتند ، قلم برداشت و دربرابر مخالفان به دفاع از آن اقدام زشت معامله گرانه پرداخت . البته این بار به خاطر مبارزه بی امانش برای آزادی جایزه یی دریافت نکرد ! . درحیرت ماندم که از بخش تبلیغات و انتشارات مقاومت ایران از این واقعه عنیف صدا و اشاره یی برنیامد . لابد چون پای چند تا نویسنده آنچنانی درمیان بوده است . افراط و تفریط از مشخصات ویژه اخلاقی ما مردم ایران است . در پایان همان نشست مجمع عمومی کانون نویسندگان ، حضرات می خواستند اطلاعیه یی علیه سازمان مجاهدین خلق ایران و بنام مجمع عمومی بدهند . من به استناد منشور و اساسنامه کانون با آن مخالفت کردم و منتفی شد . اما از آنجا که کیسه زهر باید خالی شود ، متعاقب آن نشست ، اطلاعیه با امضای هیئت دبیران یعنی همان چند تای خودشان بیرون آمد . من که حتا عضو شورای ملی مقاومت ایران نبودم بایک استعفا نامه سرگشاده و افشاگرانه از کانون زدم بیرون . یک نسخه از آن استعفا نامه به نشریه گرامی « ایران زمین » رسیده بود که چاپ شد . هیچ عکس العملی دردفاع ازآن استعفا نامه دیده نشد . حتا یک اهل قلم مقاومت صدایش درنیامد . مقاومت ایران داشت ملاحظه کسانی را می کرد که طی گذشت سالها ، به تجربه به اثبات رسیده بود که آنان با دیدن سکوت احترام آمیز و ملاحظات سیاسی ، به قدر یک پله هم از موضع سیاسی خود و مجاهد ستیزی پایین نمی آیند که هیچ ، سکوت را حمل بر ضعف و درموضع ترس قرارگرفتن مقاومت هم عنوان کردند . اگر قرار بر ملاحظه بود ، به حکم سوابق درازمدت دوستی ، این من بودم که باید زیرسیبیلی رد می کردم و دوستانم را به خاطر میهن دربندم و مقاومت ایران ازخود نمی رنجاندم . قرار نیست که ما همه حرف های حق مان را با پرخاشگری بیان کنیم . مقاومت ایران می توانست با محترمانه ترین شکل بیان در مقام پاسخگویی برآید و آنهم غیرمستقیم به قلم یک شاعر یا نویسنده هوادارمقاومت . من این منطق را نمی پذیرم که یا سکوت یا حمله . سکوت ما موجب گردید که کلیدداران کانون روزبه روز عضوگیری های بی حساب و سیاه لشکری بکنند . استعدادهای جوان نیازمند حمایت و روابط عمومی هستند . مقاومت کاری به این قلمرو بسیار حساس و مهم ندارد . ناگزیر جوانان صاحب استعداد و نوپا مأوا و تکیه گاهی بهتر از کانون دردسترس خود نمی بینند . روی می آورند و برای مطرح شدن در نشریاتی که اکثراً مستقیم یا غیرمستقیم در اختیار کلید داران است ، همهٌ گاف کاری های آنان را تحمل و نادیده می گیرند . من با نسل جوان کانون آشنایی ندارم ولی دور ونزدیک دریافته ام که آنان جوانانی شرافتمند ، میهن دوست و بعضاً واقعاً خواهان مبارزه جدی علیه رژیم کثیف و آدمکش آخوندی هستند . چرا کانون باید به قفس مبارزان جوان میهن ما در تبعید ، مبدل شود پرسشی ست که باید خود اعضای جوان آن را پی بگیرند . کار آن کانون که من دیدم بعدها بجایی رسید که علیا مخبطه یی را که تا سال ها با مقاومت ایران بود کسی حتا نیم صفحه یی نوشته از او ندیده بود ، به عضویت پذیرفت . چرا ؟ چون او به برکت و معجزه آیات عظام ! درتهران و وزارت اطلاعات و امنیت آن پدران روحانی ! شب خوابید و صبح نویسنده شد . حالا بگویید که رژیم ملایان معجزه گر نیست . این ننگ بردامن دوستان قدیم من درکانون هرگز پاک نخواهد شد که از سر بغض و عناد با مقاومت ایران ، کسی را بعنوان نویسنده میان خود جا دادند که کتاب های صدمن یا مفت او در دایره مخصوص وزارت اطلاعات رژیم نوشته شده و می شود . می گویید چنین نیست ؟ امتحانش آسان است . در نشست مجمع عمومی او را بنشانید و موضوعی برای نوشتن به او بدهید . اگر نوشته اش ارزشی داشت ، من حرفم را پس می گیرم . و آنچه هم اکنون می گویم هیچ ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم به محرکی ازدرون مقاومت ایران ندارد . دوستان سابق همچنانکه مرا وسوابق مرا می شناسند ، باید مطمئن باشند که مخلص از استقلال خاص خودم برخوردار هستم .

حول این مسئله باید یک نکته دیگررا اضافه کنم : کانون نویسندگان با رعایت ریش سفید مخلص در برابر استعفا نامه منتشرشده ام سکوت کرد . اما شش ماه بعد یکی از اعضای کانون که مثل من خیلی خجالتی تشریف داشت ، درهفته نامه « دیدار » که توسط تنی چند از کلید داران کانون اداره می شد ، نوشت : « وقتی مجاهدین دربرابر فعالیت و تحرکات جدید کانون نویسندگان ایران درتبعید ، مات شدند رحمان کریمی را جلوانداختند تا ... » ( نقل به معنی ) با مشتی پرخاش بیشتر به طنزپرداز بزرگ معاصر « هادی خرسندی » که به تازگی به اعتراض از کانون استعفا داده بود . جالب اینکه یا دداشتی کوتاه بدین مضمون با لای مقاله آقای خجالتی آمده بود که : « نویسنده مقاله زیر ، نظر شخصی خودش را بیان کرده و نه کانون نویسندگان را » !! . سردبیر نشریه هم دریک زیرنویس به مخلص و آقای هادی خرسندی این حق را داده بود که اگر پاسخی داریم ، بفرستیم تا چاپ شود . یعنی هم فضا دموکراتیک است وهم احتمالاً باب تازه یی برای آشتی و بازگشت به کانون . مسلم است که آن نشریه با سکوت ما روبروشد و پاسخی دریافت نکرد . آن نوشته دیگر مربوط به یک شخص نبود . پای مجاهدین خلق و عجز!! آن دربرابر تحرکات آن حضرات بود . تا آنجا که من دریافته ام سازمان مجاهدین خلق و به ویژه شورای ملی مقاومت سال های سال است که آرزومی کنند تا تمامی نهادها و ارگان های مدعی ترقیخواهی مرزبندی قاطع خودشان را با تمامی جناح های بازیگر رژیم ملایان معین کرده و مردد و دوچهره درصحنه مبارزاتی امروز ایران ظاهر نشوند . شورای ملی مقاومت خواهان فعال شدن همه مبارزان واقعی ست و دراین رهگذر هیچ گونه مانع و انحصارطلبی ندارد . اما این نهاد متشکل و مطمئن به اهداف ملی خود ، مسلماً دودوزه بازی و لبهٌ تیغ حمله را بسوی مقاومت و لبهٌ کاملاً کُند وهرز رفته بسوی رژیم را بر نخواهد تابید و این درناموس و قاموس مبارزاتی همه ملل جهان مصداق و مفهوم روشنی دارد . گذشته ها به هرتدبیر و گونه یی سپری شده . امروز که رژیم برای همگان بی هیچ ابهام درکلیت خود ، معلوم و معین شده است جا دارد که کانون نویسندگان از لاک قدیم خود بدر آمده و به چند اطلاعیه و برگزاری شب های شعر برای رفقا ، اکتفا نکند . سال ها ذهن نویسندگان ، شاعران و هرکه دم دستتان آمد ، علیه مجاهدین و شورای ملی مقاومت شوراندید و کسانی را کنار دست « گونترگراس » و « سلمان رشدی » و امثال آنان نشاندید که امروز خودتان هم آنها را یکدستی می گیرید . وقت است که دست از اغراض و کینه توزی ها برداریم و برای رهایی ملک و ملت و منطقه مان گام هایی به جد و مؤثر برداریم . من غفلت و کوتاهی مقاومت را نیز درجلب و جذب شاعران ، نویسندگان ، هنرمندان ، مترجمان و محققان را نمی توانم نادیده بگیرم . باید از دافعه ها کم و به جاذبه ها افزود و در زمینه کارمردمی و تبلیغات به یک سلسله فاکت های قدیمی شده و دیگر بی تأثیر اکتفا نکرد . ما با زمان باید گام برداریم و تأثیر گذاری گام ها وقتی ست که زمان را خوب شناخته باشیم .......

ادامه دارد


0 نظرات: