۱۳۸۴ مهر ۲۸, پنجشنبه

بیانیه ته پیازچه(6)

رحمان کریمی


... مکمل نکته مذکور اینکه نسل من تنها با صدای نفیر گلوله ها و نطق وخطابه های رهبران و سخنرانان به حقانیت خلق فلسطین و جنبش پرخون و تپش آن آشنا نشد . ادبیات درخشان سیاسی این جنبش برای وجدان و اذهان مردم بویژه روشنفکران جهان ، نقش عمده را ایفا کرد. اشعار پرشور وپرتب وتاب شاعرانی چون « محمود درویش » ، « سمیع القاسم » و « بشراللبنانی » و امثالهم بهترین و مؤثرترین حاملان پیام ملت فلسطین بود که دریک مسیر فرهنگی و عاطفی از طریق ترجمه به گوش جهانیان رسانده می شد . مقاومت ما این امر تعیین و تکمیل کننده را فقط وقف و محدود به نشریه کرده است ، بی هیچ معیار ارزشیابی ادبی و تأثیر گذاری . اشعار مقاومت اگر نه همه ، عمدتاً در حواشی تجربه های پشت سرگذاشته شده با زبان فارسی و برای فارسی خوان گشت و گذار فرمالیستی می زند . خمیر مایه های درد و رنج و حرف وپیام همه قربانی آرایشگری مردد و وسواس گونه می شود . انگیزه و هدف دریک تعالی طلبی شعری به پشت ظاهر کلمات تبعید شده و ازاین تبعید کردن ها ، درقلمرو مدرن گرایی ها ، نهایتاً چیز با ارزشی دستگیر سراینده آن نمی شود. جبهه سیاسی مقاومت ، جبهه یی صریح ، جسور و روشن وروی درروی ست . این جبهه وقتی به زبان شعر سخن می گوید ، به لال بازی و یا رمانتیک بازی قدیمی شده مبدل می گردد . ازاین حیث ما حتا از قافله شعر اصیل امروز بدور افتاده ایم . البته این یک نگرش کلی و عمومی ست و استثناهای خودش را هم دارد. جنبش فلسطین با تمام درگیری ها و مشکلات عظیم از سایر هنرها هم غافل نماند . سوای فیلم های مستند یا خبری ، نسبت به فیلمبرداران و کارگردانان هنر فیلم یا تئاتر نهایت توجه را مبذول داشت . این توجه صرفاً به هنرمند و خلاق هنر برنمی گشت بلکه بهره آن نصیب جنبش می شد . بدین دلایل است که من دریک موضع عمومی می گویم که در کار تولید فرهنگی ، جا مانده ایم . اگر به تاریخچه دیگر جنبش های آسیا ، آفریقا و آمریکای لاتین مراجعه کنیم شاید تأییدی باشند بر نظرگاه این نگارنده . راه دورنرویم . میان رزمندگان جان برکف ارتش آزادیبخش ایران ، شاعر ، نویسنده و هنرمند کم نبوده و نیست . وقتی شاعر کاملاً جوانی چون شهید « بهداد » دررزم دفتر شعرش را در کوله بارش تا آستانه شهادت حمل می کند و درپی نان و آبی نیست آیا این وظیفه مقاومت نبوده که این شاعر و همگنان همرزم او ، به جهانیان معرفی کند ؟ بهداد در یک منطقه وسیع عربی به رسالت تاریخی خود تا پای ایثار جان عمل کرد ووفادار ماند اما چهار شعر او لااقل به زبان عربی ترجمه نشد تا ادبا و سخنوران آزادیخواه جهان عرب ، حماسه امروز ما را بیرون از شعارها درک و فهم کنند . آیا کافی ست که امثال من با نام و شعرهای او آشنا شود ودیگر هیچ ؟ دکتر منوچهر هزارخانی این مرشد روشنفکران متعهد ایران و یکی از بنیانگذاران کانون نویسندگان ایران ، برای چندتا اهل قلم و مطبوعات خاصه نشریات فرهنگی – ادبی نه جهان که کشور فرانسه که سال های بسیاراست به تبعید در آن بسر می برد ، چهره یی شناخته شده است ؟ وقتی لوله مسلسل کماندوهای فرانسوی روی سینه اش قرار گرفت ، آیا صدای دوتا شاعر یا نویسنده فرانسوی به اعتراض بلند شد ؟ کسی که جز برای هموطنانش ، شناخته شده نیست چه جور میان اهل فرهنگ و ادب غرب همصدایی پیدا می کند ؟ طبیعی ست که هزارخانی نمی تواند و عزت نفس انسانی اش این اجازه را نمی دهد که درخانه ها را بکوبد و بگوید : این منم ! و این دیگر شخصیت های ادبی و هنری مقاومت را نیز شامل می گردد. بطور مثال می گویم در یک تظاهرات ، شاعر بعنوان اعلام نشده چرخ پنجم و در صورت خالی بودن جا و وقت ، با مشتی منت ایضاً اعلام نشده ؛ می رود پشت تریبون. جمعیت تنها شامل ایرانیان نمی گردد ، شخصیت های خارجی هم هستند . جمله هاج و واج می مانند که این بابا دارد چه می گوید ؟ تنها حدسی که می توانند از روی طنین صدای او بزنند اینکه یارو دارد شعر می خواند . برای آنها قربان دو تا شعار کوتاه که آن را بفهمند . سال ها پیش و پیش از استعفا از کانون نویسندگان ایران ملقب به « درتبعید » ، در آخرین نشست مجمع عمومی آن کانون درهلند شرکت داشتم . در سومین روز پایانی نشست ، ده دوازده شاعر و نویسنده هلندی به صف نشسته بودند و کلید داران را بزرگترین مبارزان تبعیدی اهل قلم ایران می پنداشتند . متعاقب همان نمایش باشکوه بود که یکی از دو زیستیان سیاسی کانون ، اجر جمع کردن خودرا با یک جایزه ده هزاردلاری و به پیشنهاد همان شاعران و نویسندگان هلندی ازیک مؤسسه آمریکایی دریافت کرد. و به چه عنوان و دلیل ؟ آقا که آثارش هم در خارج و هم درداخل بچاپ می رسد ، نویسنده مبارز راه آزادی ست !! . به راستی ما در کجای کاریم ؟ ...

ادامه دارد

0 نظرات: